گزارش باکس آفیس: پلنگ سیاه به A Wrinkle in Time اجازه عرض اندام نداد

علمی

گزارش باکس آفیس این هفته را با «چین‌خوردگی در زمان» (A Wrinkle in Time)، مهم‌ترین و پرفروش‌ترین تازه‌اکران این هفته شروع می‌کنیم. اما این یکی از آن زمان‌هایی است که القابی مثل «پرفروش‌ترین تازه‌اکران» هیچ وزن معنایی مثبتی ندارند. دلیلش هم به خاطر این است که افتتاحیه‌ی ۳۳ میلیون و ۳۰۰ هزار دلاری «چین‌خوردگی در زمان» نتیجه‌ی ناامیدکننده‌ی تمام‌عیاری حساب می‌شود. به عبارت دیگر فروش آخرهفته‌ی افتتاحیه‌‌ی «چین‌خوردگی در زمان» کمتر از پولی است که «بلک پنتر» (Black Panther) در چهارمین هفته‌ی اکرانش به دست آورده است. اگر «چین‌خوردگی» مثل دیگر بزرگان فانتزی دیزنی از جمله «آلیس در سرزمین عجایب» (Alice in the Wonderland) و «اُز:‌بزرگ و قدرتمند» (Oz: Great and Powerful)‌ شانس بیاورد می‌تواند مجموع درآمد خانگی‌اش را به ۹۷ میلیون دلار برساند. ولی اگر شانس نیاورد عملکردی شبیه به «جایی که موجودات وحشی زندگی می‌کنند» (Where the Wild Things Are) خواهد داشت؛ آن فیلم کارش را با ۳۲ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد و به ۷۷ میلیون دلار فروش خانگی در سال ۲۰۰۹ دست یافت. ساخته‌ی آنا دوورنی که ۱۰۳ میلیون دلار خرج ساختش شده، بعد از «پاندای کونگ‌فوکار ۲» به کارگردانی جنیفر یا نلسون، دومین باری است که یک کارگردانِ زن رنگین‌پوست کنترل پروژه‌ای پرخرج را برعهده می‌گیرد. از یک طرف آنا دوورنی کسانی مثل استورم رید، دِریک مک‌کیب، میندی کالینگ، اُپرا وینفری و غیره را به عنوان بازیگران اصلی فیلمش انتخاب کرد که معمولا در خط مقدم بلاک‌باسترهای استودیویی قرار نمی‌گیرند، اما نکته‌ی ناراحت‌کننده‌ی ماجرا این است که سند مرگِ «چین‌خوردگی» توسط فیلمی مثل «بلک پنتر» امضا شد که خود توسط کارگردانی سیاه‌پوست ساخته شده و از گروه بازیگران اقلیت بهره می‌برد.

تحلیلگران دلیل اصلی عدم استقبال از «چین‌خوردگی» را عملکرد پرقدرت و غیرمنتظره‌ی «بلک پنتر» در هفته‌های بعد از افتتاحیه‌اش می‌دانند. باز دوباره نزدیکی اکران دوتا از فیلم‌های بزرگ دیزنی به بلعیده شدن یکی توسط دیگری منجر شده است. دقیقا به خاطر همین است که دیزنی تاریخ اکران «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (Avengers: Infinity War) را به بیست و هفتم آوریل ۲۰۱۸ تغییر داد تا بین اکران این فیلم و «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» (Solo: A Star Wars Story) به جای دو هفته، سه هفته فاصله بیافتد. اگرچه بحث و گفتگوهای پیرامون فیلم درباره‌ی عملکردش در گیشه‌ به گروه بازیگران زنش از نژادهای مختلف ختم شود، اما دلیل شکست فیلم تاحدودی پیچیده‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد. اول اینکه نقدهای منفی فیلم شاید روی تصمیم بچه‌ها برای تماشای فیلم تاثیرگذار نبوده، اما احتمالا رای خیلی از بزرگسالانی را که امروزه در کنار خانواده‌ها به تماشای بلاک‌باسترها می‌روند زده است. دوم اینکه «چین‌خوردگی» بیشتر از اینکه یک اکشنِ تمام‌عیار مرسوم باشد، چیزی در مایه‌های «تومارولند» (Tomorrowland) است. حالا که حرفش شد یادمان نرود که ۱۹۰ میلیون دلار خرج آن فیلم در سال ۲۰۱۵ شده بود. سوم اینکه اگرچه ما مدام از دیزنی به عنوان ماشین بلاک‌باسترسازی شکست‌ناپذیری یاد می‌کنیم، اما این نشان می‌دهد که آنها به اندازه‌‌ی بقیه در راه‌اندازی مجموعه‌های جدید به مشکل برخورده‌اند. البته که دیزنی با مارول، لوکاس‌فیلم و بازسازی‌ لایو اکشن انیمیشن‌های کلاسیکشان حسابی در حال ترکاندن هستند، اما حتی دیزنی هم هر از گاهی طعم تلخ شکست را چشیده است. تلاش‌های آنها برای تکرار موفقیت «دزدان دریایی کاراییب» به فیلم‌های شکست‌خورده‌ای مثل «شاهزاده‌ی پارسی» (Prince of Persia)، «دستیار جادوگر» (The Sorcerer’s Apprentice)، «جان کارتر» (John Carter) و «رنجر تنها» (The Lone Ranger) منجر شد. فیلم‌های غیربرندشان مثل «بهترین ساعات» (The Finest Hours) و «ملکه‌ی کت‌وی» ‌(The Queen of Katwee) هم در سال ۲۰۱۶ با استقبال مواجه نشدند. همچنین برای پیدا کردن آخرین فیلم لایو اکشنِ پرخرج غیردنباله‌ای دیزنی که براساس انیمیشن‌هایشان نیست باید به سال ۲۰۰۴ برگردیم: فیلم «گنجینه‌ی ملی» (The National Treasure).

thank you for your service

این در حالی است که مقایسه‌ی دیزنی با دیگر استودیوها چندان عادلانه نیست. چون دیزنی به حدی به خریدهایشان (مارول و لوکا‌س‌فیلم)، انیمیشن‌هایشان و بازسازی‌های لایواکشنشان تکیه کرده است که نیازی به ساخت و عرضه‌ی فیلم‌هایی که امتحانشان را پس نداده‌اند ندارند. همچنین شکست «چین‌خوردگی» را می‌توان در کنار شکست‌های دیگری مثل «والرین»‌ (Valerian)، «تومارولند» و «صعود ژوپیتر» (The Jupiter Ascending) گذاشت؛ فانتزی‌های جدیدی که فقط به این خاطر در جذب مردم موفق نبودند که مردم دیگر به اندازه‌ی گذشته به سینما نمی‌روند. حتی دیزنی هم در مقابل چالش‌هایی که توسط امثال نت‌فلیکس برای استودیوهای هالیوودی ایجاد شده است در امان نیست. با این وضعیت تعجب نکنید اگر فانتزی‌های آینده‌ی دیزنی مثل «اردوگاه جادو» (The Magic Camp)‌ و «نوئل» (Noelle) که از برندهای شناخته‌شده‌ای بهره نمی‌برند در کنار سریال «جنگ ستارگان» سر از سرویس استریمینگ دیزنی در بیاورند. خلاصه روی هم رفته «چین‌خوردگی در زمان» در کنار «جان کارتر» و «تورمارولند» به عنوان فیلم‌های پرخطری قرار می‌گیرند که استودیوی سازنده‌شان این قدرت و پول را دارد که بعد از چندتا پیروزی بزرگ، یکی از این شکست‌های ناچیز را هم تجربه کند. و اگر دیزنی قرار است ریسک کند، بهتر است آنها را با حضور سازندگان و بازیگرانی انجام بدهد که معلوم است به خاطر طرز فکر مرسوم سیستم، فرصت حضور در چنین فیلم‌هایی را پیدا نمی‌کنند. پیشرفت لزوما به این معنی نیست که آوا دوورنی فقط در صورتی کارگردانی یک فیلم بزرگ دیگر را برعهده بگیرد که «چین‌خوردگی در زمان» به موفقیت برسد. پیشرفت بعضی‌وقت‌ها یعنی اگر «چین‌خوردگی در زمان» شکست خورد، او شانس دوباره‌ای برای اثبات خودش داشته باشد. درست مثل اتفاقی که با گای ریچی بعد از سقوط «شاه آرتور» (King Arthur) و سپردن کارگردانی «علاءالدین» به او دیدیم.

دومین تازه‌اکران این هفته فیلم ترسناک «غریبه‌ها: شکار در شب» (The Strangers: Prey at Night) است که اکرانش را با کسب ۱۰ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار از نمایش در ۲ هزار و ۴۶۰ سالن سینما آغاز کرد. این فیلم که دنباله‌ی فیلم تحسین‌شده‌ی برایان برتینو است در فضای سینمایی متفاوتی نسبت به قسمت اولش عرضه شده است. فیلم اول اکرانش را با کسب ۲۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۸ شروع کرد و به ۵۲ میلون دلار فروش خانگی و ۸۲ میلیون دلار فروش جهانی از ۹ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. مشکل این است که این دنباله با نقدهای ضعیفی روبه‌رو شده، اما حداقل افتتاحیه‌ی ۱۰ میلیون دلاری‌اش شروع قابل‌قبولی برای یک دنباله‌ی ۵ میلیون دلاری حساب می‌شود. اگر این فیلم عملکردی شبیه به «آدم‌ربایی» (Kidnap)، فیلم قبلی استودیوی Aviron داشته باشد می‌تواند به ۳۰ میلیون دلار فروش نهایی دست پیدا کند. تازه‌اکران بعدی این هفته اکشن بی‌مووی «سرقت طوفانی» (Hurricane Heist) بود. این فیلم که با ۳۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده پس از اکران در ۲ هزار و ۴۰۰ سینما، ۳ میلیون و ۱۵۰ هزار دلار به عنوان افتتاحیه کسب کرد. افتتاحیه‌ای که برای فیلمی که از هیچ‌گونه برند و آی‌پی و ستاره‌ای بهره نمی‌برد تعجب‌آور نیست. نتیجه از آن فیلم‌هایی است که تماشاگران اصلی‌اش را از طریق پخش در تلویزیون، انتشار در نت‌فلیکس و آمازون و شبکه‌ی خانگی به دست خواهد آورد. تازه‌اکران مهم آخر «گرینگو» (Gringo) است که دیوید اویلوو، جوئل اجرتون و شارلیز ترون را در گروه بازیگرانش دارد. این درام جنایی کارش را با کسب ۲ میلیون و ۶۳۰ هزار دلار از اکران در ۲ هزار و ۴۰۴ سینما شروع کرد تا ثابت کند هم‌اکنون در دوران سختی برای فیلم‌های غیربلاک‌باستری ستاره‌محور به سر می‌بریم. در زمینه‌ی فیلم‌های قدیمی بگذارید با «بلک پنتر»، صدرنشین این هفته شروع کنیم که ۴۱ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار دیگه در چهارمین هفته‌ی اکرانش فروخت و مجموع درآمد ۲۴ روزه‌اش را به ۵۶۲ میلیون دلار فروش خانگی رساند. رقمی که آن را پشت سر «جنگ ستارگان: آخرین جدای» با ۵۷۲ میلیون و «جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد» با ۸۱۲ میلیون، در رده‌ی سوم جدول بهترین فروش‌های ۲۴ روزه‌ی تاریخ قرار می‌دهد. همچنین فروش آخرهفته‌ی چهارم «بلک پنتر»، این فیلم را پشت سر «نیرو برمی‌خیزد» (۴۲ میلیون دلار) و «آواتار» (۵۰ میلیون دلار) در جایگاه سوم بهترین درآمدهای هفته‌ی چهارم تاریخ قرار می‌دهد.

«بلک پنتر» با وجود رقیب مستقیمی مثل «چین‌خوردگی در زمان» به‌شکلی که یادآور «واندر وومن» است، طوری دارد می‌فروشد که انگار هیچ رقیب مهمی در بازار نیست. ساخته‌ی رایان کوگلر این هفته از مجموع درآمد خانگی «روگ وان: داستانی از جنگ ستارگان» (۵۳۲ میلیون دلار) و «شوالیه‌ی تاریکی» (۵۳۴ میلیون دلار) عبور کرد تا در جایگاه هفتم پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ آمریکایی شمالی قرار بگیرد. این یعنی «بلک پنتر» فقط پشت سر «اونجرز» با ۶۲۳ میلیون دلار فروش، در جایگاه دوم پرفروش‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی گیشه‌ی آمریکای شمالی قرار می‌گیرد. فروش خانگی ۵۶۲ میلیون دلاری «بلک پنتر» حتی با احتساب نرخ تورم پشت سر «بتمن» (۲۵۱ میلیون در ۱۹۸۹ / ۵۷۷ میلیون امروز)، «مرد عنکبوتی» (۴۰۳ میلیون در ۲۰۰۸ / ۶۸۴ میلیون امروز) و «اونجرز» (۶۲۳ میلیون در ۲۰۱۲ / ۷۰۶ میلیون امروز) در رده‌ی چهارم پرفروش‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی در گیشه‌ی خانگی قرار می‌گیرد. «بلک پنتر» احتمالا قرار است به زودی از درآمد خانگی «اونجرز» (بدون احتساب نرخ تورم) و مجموع درآمد «مرد عنکبوتی» (با احتساب نرخ تورم) عبور کند. اگر فیلم بتواند سینماهایش را حفظ کند و «مهاجم مقبره» (Tomb Raider)، «حاشیه‌ی اقیانوس آرام: شورش» (Pacific Rim: Uprising) و «بازیکن شماره یک آماده» (Ready Player One) نیز با استقبال دیوانه‌واری روبه‌رو نشوند، آن وقت این شانس را دارد تا از درآمد «اونجرز»، «دنیای ژوراسیک» (۶۵۲ میلیون دلار) و «تایتانیک» (۶۵۸ میلیون دلار) عبور کرده تا پشت سر «آواتار» (۷۶۰ میلیون دلار) و «نیرو برمی‌خیزد» (۹۳۷ میلیون دلار) مدال برنز پرفروش‌ترین فیلم در گیشه‌ی خانگی را به چنگ بیاورد.

وضعیتِ «بلک پنتر» در کشورهای خارجی هم به همین اندازه شگفت‌انگیز است. با اینکه فیلم از تبلیغات دهان به دهان خیلی خوبی بهره نمی‌برد، اما ۶۶ و نیم میلیون دلار به عنوان افتتاحیه در چین فروخت که شامل ۷ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار از سینماهای آیمکس می‌شود. این فیلم تاکنون به تنهایی ۵۱۶ میلیون دلار از کشورهای خارجی کسب کرده که مجموع درآمد جهانی‌اش را به یک میلیارد و ۷۸ میلیون دلار می‌رساند. این رقم «بلک پنتر» را در جایگاه بیست و یکم پرفروش‌ترین فیلم‌های گیشه‌ی جهانی و در رده‌ی ششم پرفروش‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی جهان قرار می‌دهد. تنها فیلم‌های ابرقهرمانی که بالاتر از «بلک پنتر» قرار دارند «شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد» (یک میلیارد و ۸۰ میلیون دلار)، «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (یک میلیارد و ۱۵۳ میلیون دلار)، «مرد آهنی ۳» (یک میلیارد و ۲۱۵ میلیون دلار)، «اونجرز: دوران اولتران» (یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار) و «اونجرز» (یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار) هستند. اگر «بلک پنتر» بتواند «مرد آهنی ۳» را پشت سر بگذارد به پرفروش‌ترین فیلم ابرقهرمانی مستقل دنیا تبدیل شده و رسما پلنگ سیاه را علاوه‌بر آمریکا به قوی‌ترین ابرقهرمان دنیا هم تبدیل می‌کند.

Black Panther

در جایگاه چهارم جدول «گنجشک سرخ» (Red Sparrow) قرار دارد که ۸ میلیون و ۱۵۰ هزار دلار دیگر در دومین هفته‌ی اکرانش کسب کرد و با افت فروش نه چندان عالی ۵۲ درصد مواجه شد. این رقم مجموع درآمد ۱۰ روزه‌ی محصول فاکس قرن بیستم را به ۳۱ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار می‌رساند و این فیلم را در مسیر رسیدن به فروش نهایی ۴۵ میلیون دلار در گیشه‌ی خانگی قرار می‌دهد. این رقم کم و بیش برابر با همان چیزی است که «بلوند اتمی» (Atomic Blonde) کسب کرده بود. اکشنِ شارلیز ترون که با ۳۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود به ۹۵ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد که برای خودش موفقیت ناچیزی محسوب می‌شود. از آنجایی که بودجه‌ی «گنجشک سرخ» ۶۹ میلیون دلار بوده است، فاکس برای موفقیت فیلمش بیشتر از «بلوند اتمی» به استقبال از آنها در کشورهای خارجی نیاز دارد. در جایگاه پنجم جدول به «شب بازی» (Game Night) می‌رسیم که ۷ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار در سومین هفته‌ی اکرانش کسب کرد و مجموع درآمد ۱۷ روزه‌اش را به ۴۵ میلیون دلار رساند. این مبلغ بزرگی برای این کمدی ۳۷ میلیون دلاری نیست و این در حالی است که فیلم هفته‌ی آینده سینماهایش را به «مهاجم مقبره» خواهد داد. «پیتر خرگوشه» (Peter Rabbit) حدود ۶ میلیون و ۸۰ هزار دلار دیگر در پنجمین هفته‌ی نمایشش کسب کرد و مجموع درآمدش را به رقم قابل‌قبول ۹۳ میلیون و ۴۵۰ هزار دلار رساند. این یعنی فیلم تاحالا ۳/۷۴ برابر افتتاحیه‌ی ۲۵ میلیون دلاری‌اش فروخته است.

اکشن بازسازی «آرزوی مرگ» (Death Wish) حدود ۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دیگر در دومین آخرهفته‌‌اش فروخت و به مجموع ۱۰ روزه‌ی ۲۳ میلیون و ۸۷۵ هزار دلار رسید. این فیلم تا حالا از درآمد ۲۲ میلیون دلاری قسمت اول «آرزوی مرگ» با بازی چارلز برانسون، محصول سال ۱۹۷۴ عبور کرده است (که البته با احتساب نرخ تورم برابر با ۱۰۸ میلیون دلار است). فیلم علمی‌-تخیلی «نابودی» (Annihilation) حدود ۳ میلیون و ۱۵۰ هزار دلار دیگر به دست آورد و مجموع درآمد ۱۷ روز‌ه‌اش را به ۲۶ میلیون دلار رساند. «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» (Jumanji) دو میلیون و ۷۵۰ هزار دلار دیگر در دوازدهمین هفته‌ی نمایشش کسب کرد و مجموع درآمد خانگی‌اش را به ۳۹۷ میلیون دلار رساند. این فیلم تا حالا ۹۳۵ میلیون دلار در دنیا فروخته که آن را در جمع ۴۰ فیلم پرفروش گیشه‌ی جهانی قرار می‌دهد. اگر این فیلم کمی دیگر بتواند در جدول دوام بیاورد می‌تواند مجموع درآمد خانگی «مرد عنکبوتی» (۴۰۳ میلیون دلار) را پشت سر گذاشته و به پرفروش‌ترین فیلم سونی در گیشه‌ی خانگی تبدیل شود. «شکل آب» (The Shape of Water)، برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم اسکار ۷۲۰ سالن دیگر به تعداد سینماهایش اضافه کرد و ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار دیگر (۶۳ درصد رشد فروش) فروخت. این فیلم که با ۲۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده تاکنون ۶۱ میلیون دلار در آمریکای شمالی و ۱۳۵ میلیون دلار در دنیا فروخته است. «بزرگ‌ترین شومن» (The Greatest Showman) یک میلیون و ۷۷۵ هزار دلار دیگر در دوازدهمین هفته‌ی اکرانش کسب کرد و مجموع فروشش را به ۱۶۷ میلیون و ۴۷۵ هزار دلار رساند. این فیلم هنوز این فرصت را دارد تا با عبور از درآمد ۱۷۰ میلیون دلاری «شیکاگو» (Chicago)، بزرگ‌تنرین موزیکال لایو اکشن تاریخ لقب بگیرد. این در حالی است که این فیلم به عبور از مرز ۴۰۰ میلیون دلار فروش جهانی هم نزدیک شده است.

Tomb Raider Movie

تمام اینها در حالی بود که «مهاجم مقبره» (Tomb Raider)، محصول ام‌جی‌ام و برادران وارنر این هفته در ۹ بازار آسیایی جلوتر از افتتاحیه‌ی جهانی‌اش در روز جمعه روی پرده رفت. این فیلم ۹۰ میلیون دلاری که آلیسیا ویکاندر را به عنوان ستاره‌ی اصلی‌اش دارد ۱۴ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار از نمایش در سه هزار و ۴۲۵ سینما به دست آورد که تحلیلگران امیدوارند این شروع خوبی برای افتتاحیه‌ی قوی این فیلم در آمریکای شمالی، چین و ۴۳ بازار دیگر باشد. در مقایسه باید گفت این رقم برابر با همان مقداری است که «سالت» (Salt) با حضور آنجلینا جولی کسب کرده بود (فیلمی که در نهایت به ۲۹۵ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد)، ۱۰ درصد بهتر از «رزیدنت ایول: آخرین فصل» (Resident Evil: The Final Chapter)،  چهل و چهار درصد بالاتر از «شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell)، هشتاد و دو درصدر بالاتر از قسمت اول «هانگر گیمز» (Hunger Games) و دو برابر افتتاحیه‌ی «گنجشک سرخ» و فیلم‌های مجموعه «واگرا» (Divergent) است. «مهاجم مقبره» یکی از سه بلاک‌باستری است که برادران وارنر در جریان ماه آینده عرضه خواهد کرد و جالب است که هر سه‌‌تای آنها یا مستقیما فیلم‌های ویدیو گیمی هستند یا از عناصر ویدیو گیمی بهره می‌برند. از «مهاجم مقبره» که براساس ریبوت این مجموعه بازی توسط استودیوی کریستال داینامیکس است گرفته تا «رمپیج» (Rampage) با بازی دواین جانسون که براساس یک بازی آرکید کلاسیک دهه‌ی هشتادی است و در سیزدهم آوریل اکران می‌شود و در نهایت بازیکن شماره یک آماده»، ساخته‌ی جدید استیون اسپیلبرگ را داریم که با سیلی از ارجاعات مختلف به دنیای ‌بازی‌های ویدیویی در تاریخ بیست و ششم مارس روی پرده خواهد رفت. «بازیکن شماره یک آماده» دیشب برای اولین‌بار در جشنواره‌ی «جنوب از جنوب غربی» در شهر آستین تگزاس به نمایش درآمد و با واکنش‌های اکثرا مثبت منتقدان روبه‌رو شد. فعلا بزرگ‌ترین چالشی که این فیلم جلوی خود می‌بیند افتتاحیه‌ی پیش‌بینی‌شده‌اش است. تحلیلگران افتتاحیه‌‌ی ۳۵ میلیون دلاری این فیلم را پیش‌بینی کرده‌اند که شروع خوبی نیست و برای موفقیت باید به تحلیلگران اثبات کند که او را دست کم گرفته‌اند و باید این کار را بدون بهره بردن از هیچ‌گونه ستاره‌ای در جلوی دوربین انجام بدهد. در مقابل «مهاجم مقبره» در زمینه‌ی برندهای شناخته‌شده هیچ کم و کسری ندارد. فیلم یک بازیگر برنده اسکار را در قالب ویکاندر دارد، اما نباید فراموش کنیم که الان دیگر سال ۲۰۰۱ نیست که آنجلینا جولی با قدرت ستاره‌ای‌اش موفق شد «مهاجم مقبره» را به افتتاحیه‌ی غول‌پیکر ۴۷ میلیون دلار برساند. از سوی دیگر ایده‌ی تلاشِ دواین جانسون برای محافظت و مبارزه با حیوانات غول‌پیکر از آن ایده‌های جذابی است که دیگر کسی اقتباسی بودن این فیلم براساس یک بازی کالت دهه‌ی هشتادی برایش اهمیت ندارد.

تمام اینها در حالی است که نباید «حاشیه‌ی اقیانوس آرام: شورش» را که از ایده‌ی داستانی ویدیو گیمی‌گونه‌ای (مبارزه‌ی روبات‌های غول‌آسا با هیولاهای غول‌آسا) بهره می‌برد نادیده بگیریم. این چهار فیلم به‌علاوه‌ی «چین‌خوردگی در زمان»، پنج فیلمی هستند که بین «بلک پنتر» و «اونجرز: جنگ اینفینیتی» پُل می‌زنند که چهارتایشان کانسپت‌های ویدیو گیمی دارند و سه‌تایشان از یک استودیو هستند. با توجه به سابقه‌ی فاجعه‌بار باکس آفیس در زمینه‌ی اقتباس‌های مستقیم ویدیو گیمی در مقایسه با فیلم‌هایی که فقط از کانسپت‌های ویدیو گیمی بهره می‌برند، تماشای عملکرد اقتباس‌های ویدیو گیمی مستقیم و غیرمستقیم دیدنی و جالب خواهد شد. نکته‌ی خنده‌دار ماجرا این است که اقتباس‌های مستقیم ویدیو گیمی مثل «استریت فایتر» (Street Fighter)، «برادران سوپر ماریو» (Super Mario Bros.)، «وارکرفت» (Warcraft) و غیره طوری از منبع اقتباسشان خجالت می‌کشند و در صدد مخفی کردن آن تلاش می‌کنند که انگار اقتباس از روی بازی‌های ویدیویی در مقایسه با اقتباس از روی کامیک‌بوک‌ها خجالت‌آور است، اما اقتباس‌های غیرمستقیم ویدیو گیمی مثل «جومانجی: به جنگل خوش آمدید»، «تلقین» (Inception)، «جان ویک» (John Wick) یا «لبه‌ی فردا» (Edge of Tomorrow) با افتخار از مکانیک‌ها و کلیشه‌های بازی‌های ویدیویی برای خلاقیت در داستانگویی استفاده می‌کنند. در حال حاضر فیلم «مهاجم مقبره»‌به کارگردانی سایمون وست (۱۳۱ میلیون دلار فروش) در کنار «پرندگان خشمگین» (Angry Birds) با ۱۰۳ میلیون دلار فروش، تنها فیلم ویدیو گیمی‌ای است که از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور کرده است. این در حالی است که پرفروش‌ترین فیلم‌های ویدیو گیمی از جمله «مهاجم مقبره»، «سایلنت هیل» و «رزیدنت ایول» آنهایی بوده‌اند که از شخصیت اصلی زن بهره می‌بردند. خلاصه اگر سه فیلم ویدیو گیمی برادران وارنر در طول ۳۰ روز آینده موفق شوند، آنها با سه موفقیت بزرگ قدم به فصل سینمایی تابستان می‌گذارند و احتمالا از این به بعد سرمایه‌گذاری بیشتری روی اقتیاس‌های غیرمستقیم ویدیو گیمی کرده و خودشان را به عنوان خانه‌ی این‌جور فیلم‌ها معرفی خواهند کرد.

جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

 

نگاهی به برخی از تازه‌اکران‌های این هفته:

چین‌خوردگی در زمان

A Winckle in Time

اقتباس سینمایی از روی «چین‌خوردگی در زمان»، رمان علمی‌-تخیلی سال ۱۹۶۳ مدلین لنگل مثل اقتباس سینمایی از روی سری رمان‌های «برج تاریک» استیون کینگ از آن اتفاقاتی است که طرفداران این رمان خیلی وقت است که منتظر به وقوع پیوستن آن بودند. اگرچه در سال ۲۰۰۳ اقتباسی تلویزیونی در کانادا از روی آن ساخته شده، اما آن سریال به شکست غول‌آسایی تبدیل شد و دردی را از طرفداران این مجموعه درمان نکرد. بنابراین با توجه به محبوبیت این رمان و ابعاد گسترده‌ی داستانی‌اش اقتباس سینمایی از روی آن دیر یا زود داشت، اما سوخت و سوز نداشت. در نتیجه وقتی تریلر فیلم منتشر شد، طرفداران رمان سر از پا نمی‌شناختند. کارگردانی فیلم برعده‌ی آوا دوورنی است که او را به خاطر فیلم نامزد اسکارش «سلما» (Selma) می‌شناسیم. او اولین زن آفریقایی/آمریکایی است که هدایت فیلم لایو اکشنی با بیش از ۱۰۰ میلیون دلار بودجه را برعهده گرفته است. نگارش فیلمنامه‌ی فیلم هم توسط جنیفر لی، نویسنده‌ی «یخ‌زده» (Frozen) انجام شده است. پس، یک منبع اقتباس پرطرفدار، یک کارگردان هنری و یک فیلمنامه از نویسنده‌ای که سابقه‌ی نگارش سناریوی یکی از پرفروش‌ترین‌های دیزنی را دارد همه خبر از فیلمی می‌دانند که قرار بود به یکی از موفقیت‌های بی‌بروبرگرد دیزنی تبدیل شود. اما با نگاهی به واکنش منتقدان به نظر می‌رسد که ماجرای «تومارولند» دوباره تکرار شده است. فیلم زیبا و پتانسیل‌داری که از لحاظ داستانی در حد و اندازه‌ی ایده‌ی هیجان‌انگیزش ظاهر نمی‌شود. داستان «چین‌خوردگی در زمان» دور و اطراف دختر نوجوانی به اسم مِگ موری و برادر کوچک‌تر باهوشش می‌چرخد. این دو بعد از اینکه متوجه می‌شوند پدر دانشمندشان در سیاره‌ی دورافتاده‌ای توسط نیروهای شروری گروگان گرفته شده است با سه مسافر بین‌ستاره‌ای همراه می‌شوند تا او را نجات دهند.

جاستیس چنگ از لس آنجلس تایمز که چندان از فیلم راضی نیست می‌نویسد: «اگرچه لنگل از پاراگراف‌هایش برای عمیق شدن در ذهن کاراکترهایش استفاده‌ می‌کرد، اما فیلم یک تجربه‌ی خارجی باقی می‌ماند. فیلمی پر از جلوه‌های کامپیوتری حیرت‌انگیز و تغییرات صدم‌ثانیه‌ای در چینش صحنه‌ها، اما موفق نمی‌شود به انسجام دقیق یا سطح باورنکردنی صحنه‌سازی و جزییات احساسی‌ منبع اقتباسش دست پیدا کند». جیمز براردینلی که دو ستاره و نیم به فیلم داده می‌آورد: «اگرچه “چین‌خوردگی در زمان” به عنوان یک فیلم خانواده‌پسند تبلیغات شده، اما این فیلم گزینه‌ی خوبی برای بچه‌ها نیست. ریتم حلزونی فیلم در نیم‌ساعت اول به‌علاوه‌ی دیالوگ‌های توضیحی فراوانی که هضمشان برای بچه‌های زیر ۱۰ سال (و برخی از بزرگسالان) سخت است باعث می‌شود که آنها سر جایشان شروع به بی‌تابی کنند. تازه از اواسط فیلم که داستان اصلی دنده عوض می‌کند فیلم سرعت می‌گیرد. نقطه‌ی قوت دوورنی ترسیم روابط بین‌شخصیتی و شخصیت‌پردازی است. تاثیرگذارترین سکانس‌های فیلم، خودمانی‌ترین‌هایشان است. مثل لحظات بین کاراکتر استورم رید و کریس پاین که اشک آدم را در می‌آورد. متاسفانه دوورنی نمی‌تواند پس‌زمینه‌ی شخصیت‌ها را به‌طرز درگیرکننده‌ای روایت کند و او در کارگردانی سکانس‌های طولانی CGI‌محور فیلم هم کنترلش را از دست می‌دهد. او اشتباه بزرگی را در جریان این سکانس‌ها مرتکب می‌شود؛ اینکه پر کردن صحنه با جلوه‌های ویژه شگفت‌انگیز برای شگفت‌زده نگه داشتن مخاطب کافی است. اما حقیقت این است که جلوه‌های خوشگل برابر با غوطه‌وری در داستان نیست. در واقع وقتی حوصله‌ی مخاطب سر برود، جلوه‌های ویژه نه تنها مخاطب را شگفت‌زده نمی‌کنند، که به هرچه کسل کردن مخاطب کمک می‌کنند». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۵۲ است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *