در ادامه میتوانید سخنان بن فیلیپس، عکاس این تصاویر را مشاهده نمایید و از خواندن این سخنان لذت ببرید.
اخیرا یک مشتری از کشور شیلی با من تماس گرفت و از من درخواست کرد تا تصاویری از الکسیس سانچز تهیه کنم که روی جلد مجلهی کوساس چاپ شود. سانچز بازیکن فوتبال اهل شیلی است که از آرسنال به منچستر یونایتد منتقل شده و جزو مشاهیر کشورش است. مجلهی کوساس نیز بزرگترین و مشهورترین مجلهی شیلی است.
بدیهی است که من این درخواست را با کمال میل پذیرفتم.
ولی یک نکته وجود داشت : تمام تصاویر باید با استفاده از یک گوشی هوشمند گرفته میشد؛ زیرا سانچز یکی از سفیران تجاری هوآوی، غول مخابراتی چینی است.
در اینجا من باید تایید میکردم که تصاویری که من ثبت میکنم با استفاده از هوآوی p10 plus باشد، این گوشی دوربین فوقالعادهای دارد، بنابراین من این چالش را پذیرفتم و میدانستم این کار سادهای نیست و همچنین شک نداشتم که این تلفن هوشمند قادر است تصاویری ثبت کند که به اندازه کافی خوب به نظر برسند. اما مشکل اصلی جای دیگری بود، برنامهریزی و اجرای این تصویر در خارج از مکان مناسب و راحت برای من صورت میگرفت و باید اینکار را با دوربین گوشی هوشمندی که هیچ آشنایی با آن ندارم انجام میدادم و به چیزی فراتر از آنچه این تلفنهوشمند برای آن طراحی شده نیاز داشتم.
درست مثل هر عکس دیگری، مهم ترین کار نورپردازی صحیح بود. گوشی p10 plus قادر به ثبت تصاویر به صورت خام بود و خود این ویژگی، کمک بزرگی برای من بود؛ اما در هر صورت من میدانستم که باید دقت زیادی روی نورپردازی داشته باشم؛ زیرا فرصت اشتباه نداشتم و اتاقهای کمی برای تصویربرداری در نظر گرفته شده بود.
و باز هم چالش های دیگری وجود داشت. طبق تجربهی من برای عکاسی از ورزشکاران عالیرتبه، من برای ثبت این تصاویر تنها کمتر از ده دقیقه فرصت داشتم و از آنجایی که مجله حداقل سه عکس متفاوت از من می خواست ثبت این تصاویر بسیار سخت و دشوار بود و دشوارتر هم شد؛ زیرا سانچز قادر به صحبت کردن به زبان انگلیسی نبود و خود این موضوع باعث کاهش سرعت روند کار میشد. او از مترجم شفاهی استفاده میکرد که این امر زمان بر بوده و زمان من نیز محدود بود. من باید بهترین استفاده را از زمانی که دراختیارم قرار داشت میکردم.
مشکل دیگری که وجود داشت، نبود فضای مناسب بود؛ زیرا تصویربرداری در یک استودیوی بزرگ و روشن نبود. در عوض باید تصویربرداری در یک خانهی مسکونی در جنوبغربی لندن انجام میشد که سانچز برای حضور در یک برنامهی تلویزیونی در ادامهی روز در آن مکان حضور داشت. همهی فضاهای خوب اشغال شده بودند؛ پس من تنها دو اتاق خواب و یک حمام بدون پنجره در اختیار داشتم. البته اینها اصولا اهمیتی نداشت؛ چون این برنامه در زمستان لندن و بعدازظهر برنامه ریزی شده بود و این بدین معنا بود که هیچ نوری به صورت طبیعی در اتاق وجود نداشت.
دو روز قبل از تصویربرداری این تلفن هوشمند در اختیار من قرار داده شد تا با تنظیمات و عملکرد آن آشنا شوم و من نیز قصد داشتم آزمایشهای زیادی را برای انتخاب بهترین نورپردازی با استفاده از یک Rotolight Anova Pro و یک Limelite Pixel 300 W heads انجام دهم.
در روز تصویربرداری، من چندین ساعت زودتر برای راهاندازی و آزمایش و همچنین چک کردن تمامی مراحل به محل تصویربرداری رفتم. من تصمیم گرفتم سه استودیو کوچک با استفاده از اتاقهایی که در اختیارم قرار داشت، بسازم و باید Anova Pro را با خودم بین اتاقها جابهجا میکردم.
تصویربرداری به خوبی انجام شد و با وجود محدودیت زبانی سانچز، او واقعا حرفهای عمل کرد و همچنین برای تصویربرداری با من همکاری خوبی داشت؛ در صورتی که طبق تجربه شخصی من در فوتبالیستهای حرفهای معمولا این امر محقق نمیشود. این باعث نگرانی من در مورد سانچز نیز شده بود که کاملا بیمورد بود؛ زیرا همه چیز با سرعت و دقت زیاد انجام شد.
تنها چیزی که باقیمانده بود جمع کردن وسایل و رفتن به خانه برای بازبینی عکسها بود.
مشتری واقعا از این تصاویر خوشحال بود و آنها را در هشت صفحه از مجله منتشر کرد. من در واقع ترجیح نمیدهم که دوربینم را کنار گذاشته و با یک تلفن هوشمند به عکاسی بپردازم ولی قطعا این یک تجربهی جدید و جالب بود که از آن درس های زیادی را آموختم، این کار کمی ترسناک به نظر میرسد؛ ولی نتیجهی فوقالعادهای نیز در پی داشت.
نظر شما در مورد این تصاویر چیست؟