اپل، مایکروسافت یا زیراکس پارک: رابط گرافیکی کاربر را چه کسی توسعه داد؟

علمی

اینکه چه کسی خالق اولیه رابط گرافیکی کاربر بوده، همواره یکی از موضوعات مناقشه بین استیو جابز و بیل گیتس بوده است. استیو جابز عقیده داشت که نخستین‌بار، این اپل بوده که از چنین رابط کاربری‌ در سیستم‌عامل مکینتاش استفاده کرده و بیل‌ گیتس با کپی‌برداری آشکار از نوآوری اپل و استفاده آن در ویندوز، جایگاه این سیستم‌عامل را ارتقاء داده است. این ماجرا آنقدر بالا گرفت که کار به شکایت و دادگاه کشیده شد؛ با این وجود، استیو جابز نتوانست در این دادگاه ادعای خود را ثابت کند و بیل گیتس و شرکتش، از این اتهام تبرئه شدند.

حال پس از گذشت سال‌ها از این قضیه، موضوعِ کپی‌برداری از رابط گرافیکی کاربر، همواره یکی از مناقشات اصلی بین طرفداران اپل و مایکروسافت بوده و هست؛ اما بر خلاف تصور عمومِ افراد، مبتکر چنین راه‌کاری، شرکتی غیر از اپل و مایکروسافت بود.

اگر کتاب «استیو جابز» به قلم والتر ایزاکسون را مورد مطالعه قرار داده باشید؛ مسلماً نام شرکت زیراکس «Xerox» به گوشتان خورده است. این شرکت که بیشتر در صنعت چاپ فعالیت می‌کرد، در سال ۱۹۵۹ میلادی با معرفی اولین ماشینِ چاپِ قابل‌اعتماد به صورت تجاری، توانست به پیشرفت خیره‌کننده‌ای در درآمد‌های خود دست پیدا کند. پس از گذشت یک دهه از این اتفاق، نزدیک به ۸۵ درصد سهمِ ماشین‌های چاپ در ایالات‌ متحده متعلق به این شرکت بود؛ با این حال، مدت زمانِ پتنتِ زیراکس به پایان رسید و شرکت‌های ژاپنی مانند Cannon، با تولید نسخه‌های ارزان‌قیمت‌ِ ماشین‌های چاپ، توانستند سود این شرکت را به شدت کاهش دهند. حال تیم مدیریتی زیراکس با چالشی جدی مواجه شده بود و باید برای مقابله با آن راهکاری می‌اندیشید. در همین راستا، مدیریت زیراکس، به جَک گلدمن که در آن زمان دانشمند ارشد این شرکت بود، چکی سفید داد تا با توسعه‌ی فناوری‌های نوین، دوباره این شرکت را به شرایط آرمانی پیشینِ خود بازگرداند. در سال ۱۹۷۰، گلدمن مرکز تحقیقات پالو آلتو را تأسیس کرد که از آن به‌صورت مختصر با نام «PARC» یاد می‌شود. در این مرکز، نوابغ فعال در حوزه‌ی علوم کامپیوتر گردِ هم آمده بودند.

یکی از افرادی که در مرکز قرار داشت و بعدها شرکت ادوبی را پایه‌گذاری کرد، درباره‌ی جوِ حاکم بر آن‌جا می‌گوید:

در آن‌جا آزادی اندیشه‌ی کاملی برقرار بود. تقریباً هر ایده‌ای آمادگی مواجهه با چالش‌ها را داشت و مرتباً نیز به چالش کشیده می‌شد.

در این محیطِ نوآور، پژوهشگران این امکان را داشتند تا روی ساخت تکنولوژی‌های رایانه‌‌محورِ پیشگامانه، مانند ماوس، شبکه اترنت و از همه مهم‌تر، رابط گرافیکی کاربر، فعالیت کنند.

با این وجود، یک مشکل وجود داشت؛ تیم مدیریتی زیراکس تنها خواستار تمرکز تیم PARC بر حوزه‌ی چاپگرها بود؛ اما این تیم پا پس نکشید و پس از مدت‌ها تلاش، بالأخره مؤفق به ساخت دستگاهی شد که به‌تنهایی، بارِ تمامِ نوآوری‌های زیراکس را به دوش می‌کشید.

زیراکس آلتو

زیراکس آلتو

زیراکس آلتو (Xerox Alto) نام رایانه‌ای است که از رایانه‌های هم‌عصرِ خود، پا را فراتر گذاشته بود. این دستگاه از صفحه‌کلید و ماوسی استفاده می‌کرد که امروزه تبدیل به عضوی جدایی ناپذیر از رایانه‌ها شده‌اند؛ علاوه بر موارد یادشده، کاربران می‌توانستند به ایمیل، پردازشگر متن و یک یادآورِ رویدادها دسترسی داشته باشند؛ اما در کمال تأسف، ساخت چنین دستگاهِ باشکوهی هم نتوانست نظرِ تیم مدیریتی زیراکس را به خود جلب کند. آن‌ها زیراکس آلتو را به چشم دستگاهی می‌نگریستند که در عوضِ دریافت مبلغ ۴۰ هزار دلار، تجربه‌ی کاربری پیچیده‌ای را به کاربران ارائه می‌کند. این دستگاه فقط توانست در ۲ هزار دستگاه به فروش برسد و هرگز به عرضه‌ی تجاری نرسید.

باتوجه به این اتفاق و موج ناامیدی که در محققان مرکز PARC رسوخ کرده بود، بسیاری از افراد، این مرکز را ترک کردند و شرکت خود را بنیان گذاشتند؛ باقی افراد نیز به شرکت‌های بزرگِ فناوری ملحق شدند.

با این حال، تلاش‌ و دستاورد آن‌ها، سر و صدای زیادی را در بین اهالی فناوری ایجاد کرده بود. در آن زمان، اپل در حال توسعه‌ی پروژه‌های لیزا و مکینتاش بود. پس از اینکه استیو جابز به دستاورهای زیراکس پی برد، ابتدا موضعی شکاکانه و دیرباور نسبت به این موضوع داشت و برای بازدید از پروژه‌های این شرکت، اجتناب می‌کرد؛ اما پس از نقل‌قول‌هایی که چندین کارمند اپل درباره‌ی معجزه‌ی زیراکس انجام دادند، موضع او نسبت به این قضیه منعطف شد. بالأخره جابز در اواخر سال ۱۹۷۹ میلادی، مؤفق به بازدید از زیراکس شد.

بعدها، جابز در مورد بازدید از زیراکس پارک گفت: «سه یا چهار نفر از کارمندان، مدام به من درباره‌ی بازدید از زیراکس پارک و مشاهده‌ی کاری که آن‌ها انجام داده‌اند، اصرار می‌کردند. بالأخره من این کار را انجام دادم و برای بازدید به آن‌جا رفتم. کارمندان زیراکس با مهربانی، پروژه‌های انجام‌شده‌شان را به من نشان دادند؛ در واقع آن‌ها سه چیز را به من نشان دادند؛ اما همان نخستین مورد، به اندازه‌ای من را مبهوت به خود کرد که دو مورد بعدی اصلا به چشم نیامد. یکی از مواردی که مشاهده کردم، زبان برنامه‌نویسی شی‌گرا بود که مورد توجهم واقع نشد. دستاورد بعدی ‌آن‌ها شبکه کامپیوتری بود که آن‌ها در بیش از ۱۰۰ دستگاه آلتو، برای اهدافی مانند ارسال ایمیل و غیره، مورد استفاده قرار داده بودند. این مورد نیز نتوانست من را به خود جلب کند. تنها چیزی که من را مبهوت به خود کرد، اولین چیزی بود که آن‌ها نمایش دادند؛ دستاوردی که از آن با نام رابط گرافیکی کاربر یاد می‌شد. در آن موقع به این فکر می‌کردم که این بهترین چیزی بوده که من در سراسرِ زندگی‌ام نظاره کردم. الان که آن را به یاد می‌آورم، بسیار ناقص بود؛ چیزی که ما دیدیم، تکمیل نشده بود و آن‌ها حتی چندین مورد را اشتباه انجام داده بودند؛ اما تمامِ این‌ها، در آن زمان مشهود نبود. در عرض ۱۰ دقیقه، برای من محرض شد که یک روزی، تمام رایانه‌ها از این طریق عمل خواهند کرد.»

جابز با شناختِ پتانسیل بالای این دستاورد، خواستار دسترسی به دمویی از آن شد؛ در عوض، او وعده‌ی فروش ۱۰۰ هزار سهم از سهام اپل را به زیراکس داد.

لری تسلر

لری تسلر

یکی از محققان PARC‌ درباره‌ی واکنش مهندسان اپل پس از مشاهده‌ی این دمو می‌گوید:

پس از مشاهده‌ی یک ساعت از این دمو، آن‌ها متوجه فناوری ما و معنای آن شدند؛ بیش‌تر از هرکدام از مدیران زیراکس که با وجودِ گذشت سال‌ها، به پتانسیل آن پی نبرده بودند.

در همین حین، مایکروسافت به‌عنوان اولین توسعه‌دهنده‌ی شخص‌ثالث، با اپل برای گسترش مکینتاش همکاری می‌کرد. درست به مانند اپل، مایکروسافت نیز چندین کارمند پیشین زیراکس را به استخدام خود درآورد؛ از این‌رو، بیل‌ گیتس به‌صورت کامل در جریان دستگاه زیراکس آلتو و نوآوری‌های به کار رفته در آن قرار گرفت.

استیو جابز با پی بردن به این موضوع، در سال ۱۹۸۱، قراردادی را با بیل گیتس به امضاء رساند که به واسطه‌ی آن، مایکروسافت اجازه‌ی انتشار هیچگونه نرم‌افزار ماوس‌ محور را تا یک‌سال پس از معرفی مک‌ها نداشت. با این حال، وکلای اپل تأخیر احتمالی در این پروژه را ذکر نکرده بودند. حال علیرغم تأخیر در عرضه‌ی مک، تاریخِ درج‌شده در این قرارداد دست نخورده باقی مانده بود و بیل‌ گیتس نیز این فرصت را مغتنم شمرد.

در حالی که مکینتاش تا سال ۱۹۸۴ آماده‌ی عرضه نمی‌شد، مایکروسافت در نوامبر سال ۱۹۸۳ در خلال رویداد کامدکس (Comdex)، شگفتی بزرگی آفرید. ردموندی‌ها از رابط گرافیکی کاربری رونمایی کردند که با نام ویندوز شناخته می‌شد. در کنار این سیستم‌عامل، مایکروسافت از نرم‌افزار ماوس‌محور برای پردازش متون نیز رونمایی کرد که مایکروسافت ورد نام داشت.

پس از این اتفاق، استیو جابز بسیار خشمگین شد و شکایتی را علیه بیل گیتس تنظیم کرد؛ اما دادگاه با اشاره به تاریخ آغاز قرارداد، شکایت اپل را رد کرد و بیل گیتس و شرکتش را از این اتهام تبرئه کرد.

وقتی که جابز با گیتس روبه‌رو شد و او را دزد خطاب کرد، مدیرعامل مایکروسافت گفته‌ی مشهوری را بیان کرد:

به‌نظرم این قضیه بیشتر شبیه به این است که هر دو ما همسایه‌ی ثروتمندی به نام زیراکس داشتیم و من به قصد سرقت تلویزیون او وارد خانه‌اش شدم؛ اما متوجه شدم که تو آن را قبلاً دزدیده‌ای.

حال سؤال اصلی اینجا است که چه کسی را می‌توانیم به عنوان کپی‌بردار در نظر بگیریم؛ جابز یا گیتس؟

استیو جابز و بیل گیتس

استیو جابز و بیل گیتس

پر واضح است که بدون محققان زیراکس، امروز، جهان تکنولوژی و نحوه‌ی استفاده ما از دستگاه‌های دیجیتال، اعم از رایانه‌های شخصی و حتی گوشی‌های هوشمند، شکلِ دیگری داشت. رویه‌ی بازِ زیراکس در نمایش پروژه‌های حساس‌شان، این فرصت را در اختیار افرادی چون بیل گیتس و استیو جابز قرار داد تا با استفاده از دستاوردهای دیگران، امپراطوری‌های خود را پایه‌گذاری کنند.

در این رابطه، نقل‌قول جالبی از استیو جابز وجود دارد:

هنرمندان بد کپی می‌کنند و هنرمندان خوب می‌دزدند.

در واقع کاری که مایکروسافت و اپل با پروژه‌ی زیراکس نیز انجام دادند، بیش‌از اینکه به یک کپی‌برداری شباهت داشته باشد، به یک دزدی بزرگ می‌ماند؛ البته در این بین تنها، شخصی پیروزتر بوده که سریع‌تر وارد عمل شده است.

اگر مدیران زیراکس، روحیه و طرز تفکر پیشگامانه‌ای را در آن زمان داشتند، شاید اکنون به‌جای نام‌هایی چون اپل و مایکروسافت، این زیراکس بود که بر تخت پادشاهی دنیای فناوری تکیه زده بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *