در بین ماههای بهمن و اسفند، اتفاقات هیجانانگیز و در عین حال ناراحت کنندهای رخ داد. البته این بار منظورم از ناراحت کننده، فوت یک شخص، نابود شدن یک استودیو یا خرابکاریهایی که به لطف خریدهای درون برنامهای پیش میآید نیست، این اتفاقات بد، مستقیما با روح و روان یک سری از طرفداران سری متالگیر بازی کرده و از طرفی، اتفاقات زشت، روی اعصاب خورههای پی سی باز رفته است. با این قسمت از خوب بد زشت زومجی همراه باشید.
بازیهایی بیشتری از کرش باندیکوت در راه است؛
توسط سرآشپز عمو اکتی
این همان اتفاق هیجانانگیزی است که در موردش صحبت میکردم. زمانی که خبر ریمستر شدن بازی کرش بندیکوت آن هم به دست اکتیویژن به گوش رسید، خیلیها حسی دوگانه داشتند. از یک سمت بعد از سالها قرار بود یک ریمستر از بازی فوقالعاده محبوب کرش بندیکوت منتشر شود و از طرفی دیگر برخیها گفتند: «اکتیویژن؟ نه! نمیشه ساخته نشه؟ نمیشه بهش دست نزنه و خاطراتمون رو خراب نکنه؟ لعنت بهت اکتیویژن، بده سونی بسازه». اکتیویژن هم ساخت این ریمستر را به دستان استودیویی سپرد که در کارنامهاش یک بازی لغو شده از سری کرش در سال ۲۰۱۲ دیده میشود و از طرفی، از سال ۲۰۱۱ تا همین دو سال پیش، فقط در ساخت سری بازیهای Skylanders وقت گذاشته است. اما خب بعد از انتشار چندین ویدیو گیمپلی از بازی و در نهایت منتشر شدن خود بازی، نظر بسیاری عوض شد و ریمستر Crash Bandicoot N. Sane Trilogy را یک بازی ارزشمند میدانستند. فروش بازی شگفتانگیز بود و زمانی هم که بوی پول خوب و درآمد زیاد به مشام اکتیویژن بخورد، این کمپانی به سختی میتواند جلوی خودش را بگیرد. حال طولی نگذشت که اکتیویژن اعلام کرد قرار است نسخه جدیدی از سری Crash Bandicoot در سال ۲۰۱۹ ساخته شود. نه تنها یک نسخه جدید از این سری، بلکه آنها به ریمستر کردن بازیهای محبوب گذشته هم علاقهمند شدهاند و قرار است این کار را باز هم تکرار کنند. شاید زود باشد که در مورد موفقیت یا عدم موفقیت این ریمسترها و نسخه جدید بازی Crash Bandicoot صحبت کنیم. اما همین که این شخصیت بسیار محبوب و این آیکون به یادماندنی دوباره احیا شده و هنوز هم میلیونها نفر طرفدار دارد، جای خوشحالی است. هرچند نکته نگران کننده این است که اکتیویژن اعلام کرده یک برنامه پنجساله (شما بخوانید چندین و چند ساله) برای این مجموعه در نظر گرفته است. امیدواریم شورش را در نیاورد، اما میتوانیم فعلا این نگرانی را کنار بگذاریم و از این که نسخه جدیدی از کرش در دست ساخت است خوشحال باشیم. هرچند مشخص نیست چه استودیویی قرار است ساخت نسخه جدید را برعهده بگیرد، اما این استودیو، باید ایدههای جدید و جذابی را برای ادامه یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای بازیها در سر بپروراند.
در حالی که یقه کونامی را گرفته و او را به دیوار چسبانده:
چرا اصلا Metal Gear Survive را ساختی؟
شاید داستان خروج کوجیما از کونامی و اتفاقات مربوط به آن دیگر کهنه و تکراری شده بود، اما با انتشار بازی Metal Gear Solid باز هم اوضاع به حالت سابق بازگشت. این که کونامی با کوجیما به مشکل برخورد اتفاق وحشتناکی نبود، حتی این که کوجیما این کمپانی را ترک کرد و به سراغ ساخت یک IP جدید رفت، اتفاقی بسیار خوب بود، اما این که کونامی بخواهد بدون حضور کلهگندهترین شخص خود و بدون حضور پدر سری متال گیر، یک بازی جدید از این سری بسازد، اشتباهی بود که با دست خودش رقم زد و به راحتی توانست نام Metal Gear را پایین بکشد. البته بزرگی و جلال Metal Gear در زمان کوجیما هرگز خدشهدار نمیشود، اما به هر حال این که ببینیم یک بازی بزرگ، یک مجموعه به یادماندنی، اثری که میلیونها نفر عاشقانه دیوانهاش هستند، توسط کونامی نابود میشود، غمانگیز است. اوضاع شبیه به این است که متالگیر صمیمیترین رفیق شما باشد و یک زامبی جلوی چشمان شما آن را اسیر کرده و شروع به خوردنش کند! منتقد آی جی ان در مورد بازی گفت: «Metal Gear Survive قطعا قابل مقایسه با نسخههای مخفیکاری متال گیر نیست و فاقد المانهای تعریفکننده این بازیها است». منتقد گیماینفورمر در مورد بازی گفته: «Metal Gear Survive تنها به این دلیل که از یک بازی متال گیر انتظار بالایی داریم اثر ضعیفی نیست؛ بلکه حتی اگر این بازی را به شکل یک اثر مستقل هم بررسی کنیم، مشکلات آن قابل انکار نیستند.» همین حالا هم که در حال خواندن این مطلب هستید، این بازی زیر ذرهبین ما قرار دارد و قطعا نمیتوانیم انتظار خوبی از بازی داشته باشیم.
بدبختی ماجرا این است که صحبت فقط در مورد سری Metal Gear نیست. کونامی صاحب یک سری از بزرگترین مجموعه بازیهای تاریخ صنعت گیم است. همین که به نام سری Castlevania و Silent Hill فکر میکنم، از یک چشمم اشک میبارد و از یک چشمم خون (قطعا اغراق کردم، اما من عاشقانه این دو مجموعه را دوست دارم). این که چه بلایی سر این مجموعهها خواهد آمد، اینکه اصلا در آینده یک نسخه درست حسابی از Silent Hill، یک نسخه به یاد ماندنی دیگر از سری Castlevania خواهیم دید یا نه، سوال بزرگی است که همیشه اعصاب من را خطخطی میکند. خب، Metal Gear خراب شد و رفت، دیگر مجموعهها در جهنم کونامی چه عذابی خواهند کشید؟
اوضاع ناراحت کننده قیمت قطعات کامپیوتر؛
شرایط سخت برای PC Master Raceها
یکی از سختترین وضعیتهای ممکن، این است که یک پیسی گیمر باشی که صبح تا شب، کنسول بازها را به عنوان افرادی کژوال که نمیدانند گیمر حرفهای بودن چیست به مسخره بگیرید، و از طرفی روز به روز بازیهای جدید بیایند و بروند و سختافزاری که تا دو سال پیش برای خودش شاخی بود، دیگر به آن صورت نتواند حرفی برای گفتن داشته باشد و قادر نباشد آن حس PC Master Race بودن را برای صاحبش به ارمغان بیاورد؛ اوضاع زمانی افتضاح میشود که آن شخص بخواهد یک کارت گرافیک جدید بخرد و با قیمت حال حاضر آن رو به رو شود. رشد عجیب و غریب قیمت سختافزارهای کامپیوتر در بازار، دیگر کار را برای خیلی از پیسی گیمرها سخت کرده است و تنها اندکی از آن افراد هستند که میتوانند یک سیستم فوقِ خفنِ هیولایِ فک برانداز جمع کنند و حالش را ببرند. اما یک پیسی گیمر عادی اگر بخواهد حالا یک کار گرافیک درست درمان بخرد، با افزایش قیمتهای سرسام آوری رو به رو میشود که یا خشکش میزند، یا همان کارت گرافیکی قدیمی و نازنینش را بغل میکند و با یک بوسه روی آن، فعلا با همان بازیها را اجرا میکند.
نگاهی گریهآور به برخی از افزایش قیمت کارتهای گرافیک بازار:
ASUS GTX1080 TURBO 8GB GDDR5X که در تابستان امسال دو میلیون و ۷۵۰ تومان بود، به پنج میلیون و ۳۰۰ هزار تومان رسیده است. کارت گرافیک ASUS ROG STRIX GTX1080TI OC 8GB GDDR5X که سه میلیون و ۲۵۰ هزار تومان قیمت داشت، به رقم هفت میلیون و ۲۵۰ هزار تومان رسیده است. راه دور نریم، کارت گرافیک محبوب MSI GTX 1060 Gaming X 6GB GDDR5 که یک میلیون و ۵۵۰ هزار تومان بود، به قیمت سه میلیون و ۵۰ هزار تومان رسید.
نوستالژی؛ یک وسترن تمام عیار!
میخواهم از این به بعد به جای اسمهای عجیب و غریب کاربرها و کامنتهای عجیب و غریبترشان، به سراغ یک مشت نوستالژی بروم. آن هم فقط نوستالژی بازیها؛ سینما میتواند بِرَوَد پی کارش. سال ۱۹۹۳، زمانی که رد دد و جان مارستونی وجود نداشت، Sunset Riders وجود داشت. ۴ هفت تیر کش که به سمت غروب خورشید روی اسبهایشان میرفتند و آن گرافیک پیکسلیاش، اوج هیجان را برای ما خلق کرده بود. چهار شخصیتی که آن زمان انگلیسی بلد نبودیم و از روی رنگها میشناختیمشان. زرد، سبز، آبی و صورتی. باید یکی را انتخاب میکردیم و به دنبال جنایت کاران میرفتیم؛ زنده یا مرده. با آن گرافیک دو بعدی، اسلحههای جالب هر کدام از شخصیتها و دشمنانی که از در و دیوار بیرون میریختند. قسمت هیجانانگیزش این بود که باید میرفتیم درون بعضی از خانهها و یک سری از زنهای گرفتار شده به دست افراد شرور را نجام میدادیم و خلاصه بگذریم..
همانطور که به جلو میرفتیم، یک مشت گاو به سمت کاراکتر حمله میکردند و تنها کاری که باید میکردیم، پریدن روی سقفها بود (باور کنید زمان خودش یکی از دلهرهآورترین لحظات زندگی بود). یکی دیگر از مراحلش این بود که باید با یک اسب به سمت کاروانها و قطار حمله میکردیم. بله طراحی مراحلش هم در زمان خودش شگفتانگیز بود، نه تنها طراحی، بلکه ساندترکهای بازی بینظیر بودند، شما را غرق در بازی میکردند و آن قدر به آن تلوزیونهای چاق و گُنده با صفحه نمایش کوچکشان خیره میشدیم که چشممان خشک میشد. حتی بازی یک سری مراحل اول شخص هم داشت که باید دشمنانی را که روی صفحه میآمدند سریع میکشتیم. شما این بازی را یادتان است؟
دو پست محبوب در شبکههای اجتماعی زومجی در تلگرام و اینستاگرام:
A post shared by zoomg – زومجی (@zoomg_official) on Feb 27, 2018 at 11:05am PST