فیلم هایی که باعث جراحت و مرگ عوامل خود شده اند

علمی

اگرچه ما با تماشای آنچه که طی پخش فیلم‌های سینمایی و مجموعه‌های تلویزیونی به نمایش در می‌آید به آن اثر علاقه مند شده یا درباره‌ی آن به اظهار نظر می‌پردازیم و معمولا به چیزی بیش از آنچه روی صحنه رخ داده و دوربین‌های فیلمبرداری آنها را ضبط کرده‌اند دست نمی‌یابیم اما گاهاً در پشت صحنه‌ی آثار مختلف، اتفاقاتی رخ داده که به مراتب از آنچه که در مقابل دوربین رقم می‌خورد عجیب تر هستند و در نهایت نیز بسیار خبرساز می‌شوند. گاهی کار به جایی می‌رسد که مخاطبان، یک اثر سینمایی یا تلویزیونی را با اتفاقاتی که در پشت صحنه‌ی آن رخ داده به یاد می‌آورند. این اتفاقات می‌توانند شامل مرگ عوامل کار، جراحت شدید آنها و همچنین وقوع حوادثی همچون انفجار و آتش سوزی باشند. از آخرین حوادثی که هنگام فیلمبرداری آثار مختلف روی داده می‌توان به مرگ بدلکار سریال تلویزیونی مردگان متحرک (The Walking Dead) و در ادامه، مرگ بدلکار زن فیلم ددپول ۲ (Deadpool 2) اشاره کرد. در این مطلب به معرفی تعدادی از آثاری می‌پردازیم که در جریان تولید خود، منجر به حوادث عجیبی شده‌اند.

The Sword Of Tipu Sultan

شمشیر تیپو سلطان (The Sword Of Tipu Sultan)

سریال شمشیر تیپو سلطان (The Sword Of Tipu Sultan) به کارگردانی سانجی خان و اکبر خان و با بازیگری هنرمندانی نظیر دیپکا چیخالیا، شهباز خان، موکش ریشی و خود سانجی خان، بر اساس رمان پرفروشی نوشته‌ی بهاگانگیدوانی ساخته شده و در سال ۱۹۹۰ از تلویزیون هندوستان پخش شد که تحسین منتقدان را نیز به همراه داشت. بیشتر این تحسین‌ها به شکوه و عظمت مجموعه و عملکرد درخشان بازیگران کار باز می‌گشت.

در روز هشتم فوریه سال ۱۹۸۹، در خلال فیلمبرداری سریال در استودیو پریمیر در شهر میسور در ایالت کارناتاکا هندوستان، در پی حادثه‌ای، استودیو دچار آتش سوزی می‌شود و به دلیل سیم کشی نامناسب وعدم رعایت استانداردهای ایمنی، دسترسی نداشتن به تجهیزات آتش نشانی و نبود تهویه‌ی مناسب، شعله‌های آتش گسترش پیدا می‌کنند و دمای محل تا ۱۲۰ درجه سانتی گراد افزایش می‌یابد. در این میان،  وجود چراغ‌ها و پروژکتورهای فراوان باعث انفجارهایی شده که در پی آن، ۶۲ نفر از خدمه‌ی مجموعه جان خود را از دست دادند. سانجی خان نیز دچار سوختگی شدید شد و طی ۱۳ ماه بستری در بیمارستان، تحت ۷۲ عمل جراحی قرار گرفت.

Titanic

تایتانیک (Titanic)

حماسه عاشقانه‌ی تایتانیک (Titanic) به کارگردانی جیمز کامرون و با بازی لئوناردو دی‌کاپریو و کیت وینسلت در نقش‌های اصلی، پس از نمایش در اواخر سال ۱۹۹۷، ضمن دریافت ۱۱ جایزه اسکار و تبدیل شدن به پرافتخارترین فیلم سینما از این حیث، به عنوان پرهزینه‌ترین فیلم تا زمان خود، رکورد پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما را نیز جابجا کرد.

از آنجایی که جیمز کامرون یکی از کمال‌گراترین فیلمسازان دوران معاصر سینما به حساب می‌آید، او پیش از آغاز تولید فیلم، بقایای کشتی تایتانیک و محل حادثه را به دقت مورد بررسی قرار داد و در ادامه استودیویی کامل را با امکان فرو رفتن در آب درساحل روزاریتو در مکزیکو ساخت و یک کشتی را با ابعاد فقط ۱۰ درصد کوچکتر از ابعاد واقعی تایتانیک، داخل آن قرار داد.

در طول فیلمبرداری «تایتانیک»، اتفاقات و حوادث متعددی رخ داد که از مهم‌ترین آنها می‌توان به سقوط ریل‌های فیلمبرداری روی عوامل فیلم اشاره کرد که موجب شکستگی استخوان تعدادی از آنها شد. کامرون برای فیلمبرداری صحنه‌های پایانی فیلم، بازیگران و عوامل کار را در آب بسیار سردی قرار داد که این امر باعث ابتلای بسیاری از بازیگران و عوامل کار به آنفولانزا و همچنین عفونت‌های کلیوی شد. تعداد زیادی از بدلکاران فیلم در طول کار با شکستگی دنده و همچنین سایر استخوان‌های بدن روبرو شده و کیت وینسلت نیز در فیلمبرداری دو صحنه، تا آستانه‌ی غرق شدن کامل پیش رفت. این اتفاقات پشت سر هم، انجمن بازیگران آمریکا را مجاب کرد تا افرادی را برای تحقیقات به مکزیک بفرستند. در شب پایان فیلمبرداری تایتانیک، یک جشن بزرگ در نُوا اِسکوشیا کانادا برگزار شد که تمام عوامل فیلم در آن شرکت کردند. در خلال این مهمانی، چند خرابکار مقداری زیاد از داروی روان‌گردان و توهم‌زایی به نام فن‌سیکلیدین (PCP) را با غذای حاضران ترکیب کردند و آنها نیز پس از صرف غذا، دچار توهم‌های شدید شدند و طولی نکشید که مهمانی به آشوب کشیده شد. در ادامه‌ی این شب، کار کامرون و ۸۰ تن از عوامل فیلم به بیمارستان کشیده شد. بیل پکستون به عنوان یکی از بازیگران فیلم، تا دو هفته دچار مشکل توهم و حس بیماری بود.

Noah

کشتی نوح (Noah’s Ark)

پس از موفقیت فیلم نسخه سال ۱۹۲۳ ده فرمان (Ten Commandments) به کارگردانی سیسیل بی دمیل، داریل اف زانوک (All About Eve) به عنوان تهیه کننده و مایکل کرتیز (Casablanca) به عنوان کارگردان، به سراغ اقتباسی دیگر از داستان‌های کتاب مقدس با نام کشتی نوح (Noah’s Ark) رفتند.

با شروع تولید و آغاز فیلمبرداری کار، همه چیز دقیقا طبق نقشه پیش می‌رفت تا اینکه نوبت به فیلمبرداری صحنه‌ی مربوط به غرق شدن کشتی نوح رسید. زانوک و کرتیز به جای استفاده از صحنه‌های مینیاتوری که در آن زمان بسیار مرسوم بود، تصمیم گرفتند تا این صحنه را به طور واقعی بازسازی کنند. از همین رو، بازیگران و سایر عوامل فیلم در محیطی حاوی ۱۵ هزار تن آب یعنی چیزی بیش از ۴ میلیون گالون رها شدند و به صورت واقعی برای زنده ماندن به تلاش پرداختند. هال مور (Phantom of the Opera)، فیلمبردار برنده ۲ جایزه اسکار سینما، پیش از فیلمبرداری این صحنه اعتقاد داشت که به جز بدلکاران فیلم، سایر عوامل کار از میزان خطرناک بودن این صحنه اطلاعی ندارند و در اعتراض به همین موضوع، پروژه را ترک کرد و بارنی مک‌گیل جانشین وی شد. پس از بی‌اعتنایی سازندگان فیلم به هشدار مور، کار فیلمبرداری این صحنه آغاز شد و در جریان آن، حجم شدید آب بازیگران را در شرایط مرگباری قرار داد که همین موضوع باعث غرق شدن سه تن از آنها و قطع شدن پای یک نفر دیگر شد. در کنار این تلفات، ده‌ها نفر از عوامل فیلم از جمله بازیگران اصلی کار دچار شکستگی‌های استخوان شده و تعدادی نیز با مشکلات جدی روبرو شدند.

The Expendables 2

بی‌مصرف‌ها ۲ (The Expendables 2)

فیلم بی‌مصرف‌ها ۲ (The Expendables 2) به کارگردانی سایمون وست و با حضور ستارگان سرشناسی همچون سیلوستراستالونه، جت لی، دولف لاندگرن، آرنولد شوارتزنگر، جیسون استاتهام، چاک نوریس، تری کروس، رندی کوچار، لیام همسورث، اسکات ادکینز، بروس ویلیس و ژان کلود ون دم با بودجه‌ای معادل ۱۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲ ساخته شد و پس از نمایش، به فروشی نزدیک به ۳۱۵ میلیون دلار دست یافت که همچون قسمت اول این مجموعه فیلم‌ها، بخش اعظمی از فروش خود را از سینماهای خارج از آمریکا خصوصا شرق آسیا به دست آورد.

فیلمبرداری «بی‌مصرف‌ها ۲» از سپتامبر ۲۰۱۱ آغاز شد و به مدت ۱۴ هفته ادامه پیدا کرد. در تاریخ بیست و هفتم اکتبر، هنگام فیلمبرداری یکی از صحنه‌های اکشن فیلم، انفجار بزرگی در دریاچه‌ی اونیناوو در نزدیکی شهر سوفیه رخ داد که منجر به کشته شدن بدلکار شخصیت جت لی به نام کان لیو و مجروحیت شدید بدلکاری دیگر به نام نو سان شد. علاوه بر این در هنگام فیلمبرداری صحنه‌ای دیگر، سیلوستر استالونه و آرنولد شوارتزنگر مجروح شدند و مورد عمل جراحی شانه قرار گرفتند. پیش از این در قسمت اول این فیلم، وقوع انفجاری بزرگ، استیو آستین را تا آستانه‌ی مرگ پیش برده بود و در «بی‌مصرف‌ها ۳» نیز جیسون استاتهام پس از بریدن ترمز کامیونش، از ارتفاع ۱۸ متری داخل دریای سیاه سقوط کرد.

The Twilight Zone

منطقه نیمه‌روشن (The Twilight Zone)

پس از موفقیت فوق العاده‌ی منطقه نیمه‌روشن (The Twilight Zone) به تهیه کنندگی راد سرلینگ که در فاصله‌ی بین سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ از شبکه CBS پخش شد و در دهه‌های بعدی به عنوان یکی از بهترین مجموعه‌های تاریخ تلویزیون انتخاب شد، استیون اسپیلبرگ به همراه دوست نزدیک خود یعنی جان لندیس و همچنین دو کارگردان دیگر، جورج میلر و جو دانته، به سراغ ساخت نسخه‌ی سینمایی این مجموعه رفتند. این فیلم چهار بخش مختلف داشت که حادثه‌ی تلخ در طول تولید آن، به بخش مربوط به جان لندیس بر می‌گردد.

لندیس که در آن زمان با ساخت فیلم‌های موفقی همچون برادران بلوز (Blues Brothers) و گرگ‌نمای آمریکایی در لندن (An American Werewolf in London)، در عین جوانی اسم و رسم خوبی را برای خود به هم زده بود، برای فیلمبرداری بخش مربوط به خود در «منطقه نیمه‌روشن» به دنبال استفاده از دو کودک خردسال بود ولی از آنجا که قوانین مربوط به کودکان کالیفرنیا به وی اجازه نمی‌داد که از بازیگران کودک در ساعات شب بازی بگیرد، برای این دو نقش به سراغ دو کودک خارجی ۶ و ۷ ساله به نام‌های رنه شین یه چن و میکا دین له رفت. در بیست و سوم جولای سال ۱۹۸۲، لندیس تصمیم به فیلمبرداری صحنه‌ی مربوط به پرواز هلی کوپتر گرفت که شامل استفاده از مواد منفجره و انفجاری بزرگ می‌شد و این در شرایطی بود که والدین کودکان، درباره‌ی استفاده از مواد منجره و خطرناک بودن این صحنه کاملا بی‌خبر بودند. پس از آغاز تصویربرداری، زمان‌بندی اشتباه در منفجر کردن مواد و همچنین فاصله‌ی کم هلی کوپتر با زمین، باعث بر هم خوردن تعادل آن شده و در نهایت به سقوط هلیکوپتر و وقوع یک فاجعه منجر شد. بازیگر اصلی این بخش با نام ویک مورو به همراه دو کودک خردسال، جان خود را در این حادثه از دست دادند و ۷ نفر از سایر سرنشینان هلیکوپتر نیز با جراحت‌های شدیدی روبرو شدند. پس از این فاجعه، قوانین بسیاری برای حفظ فضای ایمنی در هنگام فیلمبرداری آثار اکشن وضع شده و برای مدت چند سال، حوادث پیش آمده در این قبیل فیلم‌ها به حداقل میزان خود رسید. جلسات دادرسی پرونده‌ی فاجعه The Twilight Zone تا سال ۱۹۸۷ ادامه پیدا کرد و طی نتیجه نهایی آن، لندیس به عنوان مقصر شناخته نشد.

استیون اسپیلبرگ که در کنار کارگردانی یکی از بخش‌های «منطقه نیمه‌روشن»، تهیه کنندگی آن را نیز بر عهده داشت، پس از این حادثه‌ی تلخ، به رابطه‌ی صمیمانه‌ی خود با لندیس خاتمه داد و خطاب به تیم بازیگران و دست اندرکاران سینما و تلویزیون اعلام کرد که ساخت یک فیلم، هیچ گاه ارزش از دست رفتن جان انسان‌ها را ندارد و از آنها خواست که در صورتی که مشاهده کردند کسی قصد بازی با جان آنها را دارد، به سرعت پروژه را ترک کنند. در این میان اگرچه جان لندیس به کار فیلمسازی خود ادامه داد ولی خودش اظهار می‌کند که این حادثه، تاثیر منفی بسیاری را روی کارنامه‌ی حرفه‌ای وی گذاشت. البته او از این ماجرا درس عبرت نگرفت و در دهه ۹۰ میلادی، هنگام فیلمبرداری فیلم برادران بلوز ۲۰۰۰ (Blues Brothers 2000)، به دلیل رعایت نشدن نکات ایمنی از طرف وی، سه تن از دست اندرکاران فیلم تا آستانه‌ی مرگ پیش رفتند.

Braddock: Missing in Action

براداک: مفقود الاثر ۳ (Braddock: Missing in Action III)

اگر چه چاک نوریس در سری فیلم‌های مفقود الاثر (Missing in Action) از پس انجام هر کار غیرممکنی بر می‌آید، اما در طول فیلمبرداری قسمت سوم این مجموعه، او هیچ راهی برای نجات هلی‌کوپتر متعلق به نیروی هوایی فیلیپین نیافت. نکته‌ی کنایه آمیز اینجا است که این حادثه دقیقا در همان روزی اتفاق افتاد که نتایج مجموعه جلسات دادگاه رسیدگی به پرونده‌ی فاجعه The Twilight Zone اعلام شد.

در روز سی‌ام ماه می سال ۱۹۸۷ در خلال فیلمبرداری «براداک: مفقود الاثر ۳» با بازی چاک نوریس و به کارگردانی برادر جوانتر وی، آرون نوریس در ویتنام، یک دستگاه هلیکوپتر سیکورسکی اس-۷۶ (Sikorsky S-76) که توسط کانن فیلمز (Cannon Films) اجاره شده بود بر فراز خلیج مانیل دچار حادثه شد و طی آن، ۴ افسر ارتش فیلیپین کشته شده و ۵ سرنشین دیگر نیز مجروح شدند.

Delta Force 2

نیروی دلتا ۲: اتصال کلمبیا (Delta Force 2: The Colombian Connection)

باز هم چاک و آرون نوریس، باز هم فیلیپین و باز یک سانحه‌ی هوایی دلخراش دیگر. فیلم نیروی دلتا ۲: اتصال کلمبیا (Delta Force 2: The Colombian Connection) به کارگردانی آرون نوریس و بازی چاک نوریس در نقش اصلی، اگرچه ماجراهای خود را در مناطق مختلف کلمبیا روایت می‌کند، اما بیشتر صحنه‌های آن در کشور فیلیپین فیلمبرداری شده است.

در شانزدهم ماه می سال ۱۹۸۹ در خلال فیلمبرداری این اثر بود که هلیکوپتر حامل فیلمبردار سقوط کرد و طی آن، گادی دنزیگ به عنوان فیلمبردار کار، مایک گراهام به عنوان مسئول تجهیزات دوربین، دان مارشال به عنوان نورپرداز، جف برور به عنوان بازیگر و جوجو ایمپریل به عنوان خلبان هلی‌کوپتر جان خود را از دست دادند. باز هم کمپانی کانن فیلمز (Cannon Films) به عنوان سازنده‌ی فیلم در متن این حادثه قرار داشت. این کمپانی پیش از این دو فیلم، فیلم مطرح قطار افسار گسیخته (Runaway Train) به کارگردانی آندری کونچالوفسکی را روانه‌ی سینماها کرد که طی تولید آن، خلبانی به نام ریچارد هالی سوار بر هلی‌کوپتر خود پس از برخورد با سیم‌های مربوط به خط انتقال برق دچار انفجار شده و کشته می‌شود.

The Viking

وایکینگ (The Viking)

واریک فریسل، کارگردان جوان و بلند پرواز دنیای سینما پس از کارگردانی دو فیلم کوتاه مستند، در سال ۱۹۳۰ به سراغ ساخت فیلم ماجراجویانه‌ی وایکینگ (The Viking) رفت. «وایکینگ» که با بودجه ۱۰۰ هزار دلاری پارامونت پیکچرز ساخته شده، نخستین فیلم تاریخ سینما است که در آن از صدابرداری در صحنه و ضبظ دیالوگ‌ها در محل فیلمبرداری استفاده شده است.

بیشتر صحنه‌های «وایکینگ» در همان سال ۱۹۳۰ در منطقه‌ی کویدی ویدی فیلمبرداری شد و با نظر فریسل، برای افزایش واقع‌ گرایی فیلم، تعدادی تصویر نیز در میان یخ‌های منطقه‌ی نیوفاندلند و لابرادور گرفته شده و به کار اضافه شد. در تاریخ یکم مارس سال ۱۹۳۱، «وایکینگ» در سینما نیکل در شهر سینت جانز به نمایش درآمده و فریسل ماجراجو پس از تماشای آن و دیدن بازخوردها، به این نتیجه رسید که صحنه‌های واقع گرای فیلم کافی نیستند و تصمیم گرفت که صحنه‌های بیشتری را در میان یخ‌های واقعی فیلمبرداری کرده و به کار بیافزاید. در تاریخ پانزدهم مارس ۱۹۳۱، فریسل به همراه جمعی از دست اندرکاران فیلم با یک کشتی بزرگ حامل مواد منفجره به آب‌های نیوفاندلند و لابرادور می‌رود. در حالی که همه چیز به خوبی پیش می‌رفت، انفجار بدموقع مواد منفجره در پشت کشتی باعث متلاشی شدن کشتی شد و در ادامه، فریسل که در آن زمان فقط ۲۸ سال داشت به همراه ۲۶ تن از عوامل دیگر فیلم از جمله فیلمبردار، جان خود را از دست دادند. پس از این حادثه، جورج ملفورد کهنه کار فیلم را به پایان برد و این اثر در ژوئن ۱۹۳۱ به نمایش عمومی درآمد. پس از گذشت سال‌ها از این فاجعه، هیچ اثر سینمایی‌ای تا به امروز در طول تولید خود این تعداد تلفات نداده است. در سال ۲۰۰۲ فیلم مستند تندر سفید (White Thunder) به کارانی ویکتوریا کینگ و به تهیه کنندگی هیئت ملی فیلم کانادا، با محوریت زندگی واریک فریسل ساخته شد.

The Viking

سکوت (Silence)

فیلم سکوت (Silence) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و با نقش آفرینی بازیگران مطرحی همچون اندرو گارفیلد، آدام درایور و لیام نیسون، داستان دو کشیش پرتغالی را در قرن هفدهم میلادی روایت می‌کند که برای یافتن استاد خود و همچنین ترویج مسیحیت به ژاپن سفر می‌کنند. این فیلم که بر اساس رمان «سکوت» اثر اندو شوساکو ساخته شده و اسکورسیزی فکر ساخت آن را به مدت ۲۵ سال در سر داشت، پس از نمایش با وجود واکنش خوب منتقدان، با استقبال تماشاگران روبرو نشد و در فصل جوایز نیز به توفیق خاصی دست نیافت.

اسکورسیزی تمام صحنه‌های مختلف «سکوت» را در تایوان و در فاصله‌ی اواخر ژانویه و اواسط ماه می ۲۰۱۵ فیلمبرداری کرد. در ژانویه ۲۰۱۵، اعلام شد که قسمت‌هایی از ساختمان‌های واقع در استودیوهای CMPC تایوان دارای ساختاری ضعیف هستند و این موضوع باعث ناامن شدن فضای فیلمبرداری می‌شود. برای تقویت ساختمان، تعدادی کارگر محلی استخدام شدند ولی در هنگامی که آنها مشغول کار بودند، سقف فرو ریخت و یکی از کارگران کشته شد و دو تن از آنها نیز به شدت مجروح شدند. با اینکه این حادثه در همان ابتدای تولید «سکوت»، فضای تلخی را برای اسکورسیزی و سایر عوامل کار به وجود آورد ولی آنها باید خدا را شاکر باشند که این حادثه همزمان با تصویربرداری کار و حضور انبوهی از عوامل رخ نداد.  چرا که در آن صورت، تعداد کشته شدگان حادثه به یک نفر محدود نمی‌شد و می‌توانست فاجعه‌ای بزرگ را در پی داشته باشد.

The General

ژنرال (The General)

باستر کیتون، کمدین سرشناس سینمای کلاسیک در سال ۱۹۲۶ برای ساخت فیلم ژنرال (The General) به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما و همچنین یکی از بهترین آثار کارنامه‌ی خود، دست به ریسک‌های بزرگی زد و خطرهای بسیاری را به جان خرید. «ژنرال» داستان مردی به نام جانی گری است که در زمان جنگ داخلی آمریکا، لوکوموتیو محبوش با نام ژنرال توسط نیروهای نفوذی شمالی ربوده می‌شود. این در حالی است که آنابل لی، عشق گری، نیز در یکی از واگن‌های لوکوموتیو حضور دارد.

در تولید «ژنرال» حدود ۳ هزار نفر به عنوان خدمه به کار گرفته شدند و برای هرساعت از کار تولید، رقم ۴۰۰ دلار هزینه شد. هنگام فیلمبرداری صحنه‌های جنگی، به جای اسلحه‌های جعلی از سلاح‌های واقعی قدیمی استفاده شد و انفجارهای متعددی در کار صورت گرفت. در این پروژه هیچکس در حاشیه‌ی امنیت نبود و هر لحظه ممکن بود که اتفاق ناگواری رخ دهد. هنگام فیلمبرداری صحنه‌های مربوط به لوکوموتیو در کاتیج گرو، موتور لوکوموتیو دچار مشکل شده و باعث آتش سوزی در لوکوموتیو شد. در ادامه آتش سوزی گسترش پیدا کرد و به جنگل و همچنین زمین‌های کشاورزی اطراف کشیده شد. یک مرتبه در هنگام فیلمبرداری صحنه‌های نبرد، آتش سوزی بزرگی به پا شده و خسارات بسیاری را به جا گذاشت. در کنار این مسائل، همزمان با صحنه‌های نبرد، چندین تن از بازیگران از جمله خود کیتون دچار جراحت شده و پای یک نفر نیز زیر چرخ‌های لوکوموتیو له شد. این اتفاقات باعث جاری شدن سیل شکایت‌ها به سمت سازندگان «ژنرال» شد که از آن جمله می‌توان به شکایت دستیار کارگردان اشاره کرد که یک فشنگ مشقی به صورتش اصابت کرده بود. کیتون بسیاری از وسایل دوران جنگ‌های داخلی آمریکا را بازسازی کرده و در کنار آن اقدام به ساخت پل و سد کرد.

جوزف ام شنک به عنوان تهیه کننده‌ی «ژنرال» رقم ۴۰۰ هزار دلار را در اختیار باستر کیتون قرار داد ولی اقدامات زیرساختی وی و همچنین حادثه‌های پیش آمده، بودجه‌ی کار را به اندازه‌ی ۵۰۰ هزار تا ۱ میلیون دلار دیگر افزایش داد که این امر به شدت شنک را عصبانی کرد. البته با تماشای نتیجه نهایی «ژنرال»، به نظر می‌رسد که تمام این هزینه کردن‌ها ارزشش را داشت. اورسون ولز، فیلمساز و بازیگر برجسته‌ی سینما، «ژنرال» را بهترین کمدی تاریخ سینما، بهترین فیلمی که با موضوع جنگ‌های داخلی آمریکا ساخته شده و همچنین احتمالا بهترین فیلم تاریخ سینما معرفی کرده است. «ژنرال» در فهرست‌های مختلف آثار سینمایی مربوط به دوران صامت و همچنین طول تاریخ سینما، همواره در بین بهترین‌ها قرار می‌گیرد.

در بیست و سوم جولای سال ۱۹۲۶، کیتون یکی از صحنه‌های مربوط به قطار را در جنگلی نزدیک شهر اورگن فیلمبرداری کرد. در این زمان، مقامات اورگن به مناسبت این صحنه، شهر را به حالت تعطیل درآوردند. بدین ترتیب چیزی بین ۳ الی ۴ هزار نفر شامل ۵۰۰ نفر از گارد ملی اورگن، فیلمبرداری این صحنه را از نزدیک تماشا کردند. کیتون برای گرفتن این صحنه که رقم ۴۲ هزار دلار هزینه برداشت از ۶ دوربین مختلف استفاده کرد. این مبلغ در تاریخ فیلم‌های صامت بیشترین رقمی است که برای فیلمبرداری یک سکانس هزینه شده است.

Roar

غرش (Roar)

در طول تاریخ سینما، فضای تولید هیچ فیلمی به اندازه‌ی غرش (Roar) خطرناک نبوده است. برای درک این مفهوم کافی است فقط به نوشته‌ی تبلیغاتی این اثر توجه کنیم. «هیچ حیوانی در طول ساخت فیلم آسیب ندید. در عوض ۷۰ نفر از بازیگران و دست اندرکاران فیلم دچار آسیب شدند.»

نوئل مارشال، Roar را به عنوان تنها اثر کارنامه‌ی خود، در کنار همسر سرشناسش تیپی هدرن و فرزندانش از جمله ملانی گریفیت جوان، در مرتع اختصاصی خود ساخت. در واقع Roar یک فیلم خانگی و خانوادگی است و با بودجه‌ی ۱۷ میلیون دلاری خود، گران‌ترین فیلم خانوادگی تاریخ به حساب می‌آید. فیلمی که قرار بود در عرص ۶ ماه فیلمبرداری شود ولی تا ۴ سال به طول انجامید و مراحل تولید آن نیز ۱۱ سال ادامه یافت. مارشال و هدرن برای تأمین هزینه‌های فیلم ناچار شدند بسیاری از دارایی‌های خود از جمله تعدادی از مزارع و همچنین خانه‌شان در بورلی هیلز را به فروش بگذارند.

داستان Roar درباره‌ی مردی با بازی نوئل مارشال است که در کنار حیوانات وحشی خود زندگی می‌کند. در ادامه همسر وی با بازی هدرن به همراه فرزندانش به دیدن وی می‌آیند ولی حیوانات که به آنها عادت نکرده‌اند، مشکلات بسیاری را به وجود می‌آورند. در طول تصویربرداری فیلم، ۱۵۰ حیوان وحشی در محل حضور داشتند و دست اندارکاران فیلم باید در کنار آنها به انجام کار خود می‌پرداختند. در این مدت حیوانات به بیش از ۷۰ نفر از عوامل کار حمله کردند که تعدادی از آنها به صورت کاملا مستند در فیلم قرار داده شده است. بدین ترتیب صحنه‌های خونریزی که در طول فیلم می‌بینیم کاملا واقعی هستند. در یکی از صحنه‌ها، هدرن در حالی که سوار بر یک فیل بود ناگهان به زمین افتاده و پایش شکست. در صحنه‌ای دیگر نیز یک شیر گردنش را گاز گرفت که در ادامه گردن وی ۳۸ بخیه خورد. در یک صحنه، یک شیر صورت ملانی گریفیت را له کرد و چیزی نمانده بود که او چشمانش را از دست دهد. ملانی در ادامه کارش به عمل جراحی کشیده شد و صورتش ۵۰ بخیه خورد.

فیلمبرداران Roar برای در امان ماندن از حمله‌ی حیوانات، در هنگام گرفتن تصاویر به داخل قفس می‌رفتند. یان ده بونت  که در سال‌های بعد، فیلم‌های مطرحی همچون سرعت (Speed) و لارا کرافت مهاجم مقبره: گهواره حیات (Lara Croft Tomb Raider: The Cradle of Life) را کارگردانی کرد، مدیریت فیلمبرداری Roar را بر عهده داشت. در یکی از روزها یک شیر، سر یان را در دهانش قرار داد و چیزی نمانده بود که آن را از جا بکند. یان با وجود اینکه به خاطر این اتفاق، ۲۲۰ بخیه خورد ولی خودش بعدها فیلمبرداری Roar را جذاب‌ترین چالش زندگی‌اش توصیف کرد.

جان مارشال، یکی از فرزندان نوئل که مورد حمله‌ی شیر قرار گرفته بود، بر خلاف آنچه که درباره‌ی آمار مجروحین گزارش شده، اعتقاد دارد که در طول فیلمبرداری Roar بیش از ۱۰۰ نفر در اثر حمله‌ی حیوانات وحشی با جراحت مواجه شدند. بسیاری از عوامل فیلم طبق اعتراف خودشان، پس از گذشت سال‌ها، هنور هم دچار کابوس حمله‌ی حیوانات هستند.

The Crow

 کلاغ (The Crow)

فیلم کلاغ (The Crow) به کارگردانی الکس پرویاس و بازی براندون لی، فرزند بروس لی افسانه‌ای در نقش اصلی، داستان مردی به نام اریک دراون را روایت می‌کند که شب پیش از ازدواجش به همراه نامزد خود، مورد حمله‌ی چند متجاوز قرار گرفته و هر دو کشته می‌شوند. یک سال پس از این اتفاق، اریک توسط یک کلاغ سر از قبر بیرون آورده و در صدد انتقام گیری از قاتلان بر می‌آید. «کلاغ» پس از نمایش در سال ۱۹۹۴ علاوه بر دستیابی به فروشی بسیار خوب، با استقبال فوق العاده‌ی منتقدان همراه شد که بسیاری از تحسین‌ها به نقش آفرینی تاثیر گذار براندون لی باز می‌گشت. با این وجود عمر براندون به دنیا نبود تا شاهد این موفقیت‌های بزرگ باشد. موفقیت‌هایی که می‌توانستند زمینه را برای شکوفایی استعدادهای او و تبدیل شدن وی به یکی از بازیگران بزرگ ژانر اکشن در دوران معاصر فراهم کنند.

در روز سی و یکم مارس سال ۱۹۹۳، در حالی که فیلمبرداری «کلاغ» در استودیوی EUE/Screen Gems در ویلمینگتن واقع در کارولینای شمالی در جریان بود، براندون خود را برای حضور در صحنه‌ای شامل تیراندازی آماده می‌کرد. در همین زمان، خدمه‌ی کار بدون چک کردن اسلحه و حصول اطمینان از امنیت کار، آن را در اختیار مایکل ماسی، بازیگر نقش مقابل لی قرار دادند. با شروع صحنه، ماسی از فاصله‌ی ۱۲ تا ۱۵ فوتی (بین ۳/۵ تا ۴/۵ متر) با اسلحه‌ی اسمیت اند وسون مدل ۲۹ که حاوی فشنگ مگنوم ۴۴ بود به براندون شلیک می‌کند و فشنگ در شکم وی جای می‌گیرد. پس از اتمام صحنه، الکس پرویاس کات می‌دهد و از لی می‌خواهد تا از جای خودش بلند شود ولی در ادامه با بلند نشدن لی، عوامل صحنه متوجه خونریزی شدید وی می‌شوند. بلافاصله پس از این اتفاق، براندون به مرکز پزشکی ویلمینگتن منتقل می‌شود و تحت یک عمل جراحی شش ساعته قرار می‌گیرد. با این حال، پزشکان در بهبود وضعیت لی ناکام می‌مانند و بدین ترتیب او در سن ۳۱ سالگی جان خود را از دست می‌دهد. با اینکه بسیاری بر این باور هستند که این اتفاق طی برنامه‌ای از پیش تعیین شده و کاملا عامدانه رخ داده است، اما در نهایت دادگاه به تصادفی بودن این اتفاق رای داد.

پس از مرگ برندون لی، کارگردان و تهیه کنندگان فیلم بر سر دوراهی پایان دادن به فیلم یا ادامه دادن آن قرار گرفتند. از طرفی بیشتر صحنه‌های مربوط به براندون ضبط شده و فقط سه روز از فیلمبرداری کار باقی مانده بود. در نهایت پرویاس تصمیم گرفت تا با تغییر فیلمنامه و با بهره گیری از جلوه‌های کامپیوتری و استفاده از تصاویر استفاده نشده از لی، فیلم را بدون نیاز به بازیگری جایگزین برای وی به پایان ببرد.

با توجه به مرگ بروس لی و براندون لی در سنین جوانی و در اوج محبوبیت، بسیاری به این مسئله اعتقاد داشتند که خانواده‌ی لی توسط نیروی ناشناخته‌ای نفرین شده‌اند. بدن براندون در کنار آرامگاه پدرش در سیاتل به خاک سپرده شد.

The Conqueror

 فاتح (The Conqueror)

فیلم فاتح (The Conqueror) به کارگردانی دیک پاول و تهیه کنندگی میلیاردر سرشناس آمریکایی، هاوارد هیوز، قرار بود داستانی حماسی با محوریت شخصیت چنگیز خان مغول و ماجرای دل باختن وی به دختر دشمنش باشد ولی نتیجه‌ی کار، شکستی مفتضحانه چه در بین منتقدان و چه در بحث فروش از آب درآمد. بخش بزرگی از شکست فیلم به عملکرد بازیگران و همچنین انتخاب نادرست آنها برای ایفای نقش‌های مختلف بازمی‌گشت که در این میان، عجیب‌ترین مورد، حضور جان وین در نفش چنگیز خان بود. کسی که نماد سینمای وسترن در هالیوود به حساب می‌آمد و مخاطبان سینما خصوصا آمریکایی‌ها، نمی‌توانست وی را در قالبی خارج از یک کابوی خشن تصور کنند. اینچنین شد که این اثر یک وسترن شرقی بسیار ضعیف لقب گرفته و عنوان یکی از بدترین فیلم‌های تاریخ سینما را از آن خود کرد.

اما فجایع ناشی از ساخت این فیلم در همین ابعاد سینمایی خلاصه نمی‌شود. فیلمبرداری «فاتح» در شرایطی در شهر سنت جورج ایالت یوتا در فاصله‌ی ۲۲۰ کیلومتری سایت امنیت ملی نوادا انجام شد که مدت کوتاهی پیش از آن، ارتش آمریکا مجموعه‌ای از آزمایشات اتمی را در این منطقه به انجام رسانده بود. هاوارد هیوز به گفته‌ی خودش پیش از انتخاب سنت جورج به عنوان لوکیشن کار، از طرف ارتش اطمینان حاصل کرده بود که این منطقه از وجود پرتوهای رادیواکتیوی پاکسازی شده است. در هنگام تولید فیلم، عکس‌هایی از محل فیلمبرداری منتشر شده که باعث نگرانی بعضی افراد شد از جمله عکس جان وین با یک دستگاه شمارشگر گایگر در دستش که معمولا از آن برای سنجش آلودگی‌های رادیواکتیوی استفاده می‌شود. با این حال، کسی نگرانی‌های بوجود آمده را جدی نگرفت و بدین ترتیب، کار تولید ادامه پیدا کرده و به پایان رسید.

چند سالی پس از نمایش «فاتح» بود که شومی این فیلم دامن عوامل ساخت آن را گرفته و پرتوهای رادیواکتیوی باقی مانده در سنت جورج، کار قربانی گرفتن را آغاز کردند. پدرو آرمنداریز، بازیگر نقش جاموگا در سال ۱۹۶۰ متوجه ابتلایش به بیماری سرطان کلیه شده و در ژوئن ۱۹۶۳، با شلیک گلوله‌ای به سرش اقدام به خودکشی کرد. دیک پاول نیز در ژانویه‌ی ۱۹۶۳ در اثر ابتلا به سرطان ریه در سن ۵۸ سالگی از دنیا رفت. در سال‌های بعد نیز دو ستاره‌ی اصلی فیلم، سوزان هیوارد و جان وین به ترتیب در اثر تومور مغزی و سرطان معده جان خود را از دست دادند. طی تحقیقاتی که در ادامه به عمل آمد، از تعداد ۲۲۰ نفر عوامل فیلم تا پایان دهه ۸۰ میلادی، ۹۱ نفر مبتلا به سرطان شدند که از بین آنها ۴۶ نفر جان خود را از دست دادند. علاوه بر عوامل فیلم، تعداد زیادی از نزدیکان جان وین و سوزان هیوارد نیز که در محل فیلمبرداری حضور پیدا کرده بودند، تا سال‌ها در ترس ابتلا به سرطان به سر می‌بردند. در این میان، دو پسر جان وین، مایل و پاتریک به ترتیب مبتلا به سرطان پوست و تومور در قسمت سینه شدند و پسر سوزان هیوارد، تیم بارکر نیز مجبور به خارج کردن تومور از دهانش شد.

پس از این این حوادث ناگوار، بسیاری از دست اندرکاران فیلم به همراه خانواده‌ی قربانیان، به دلیل سهل انگاری به وجود آمده به شکایت از دولت پرداختند ولی در نهایت به دلیل عدم مدارک کافی، شکایت آنها بی‌نتیجه باقی ماند. در این میان، هاوارد هیوز که به دلیل انتخاب منطقه‌ی آلوده‌ی سنت جورج برای فیلمبرداری «فاتح» دچار عذاب وجدان شده بود، برای جلوگیری از تماشای این اثر، با هزینه کردن مبلغ ۱۲ میلیون دلار، تمام نسخه‌های فیلم را خریداری کرده و در نزد خود نگه داشت. این در حالی است که کمپانی یونیورسال پیکچرز (Universal Pictures) در سال ۱۹۷۲ حقوق فیلم را به دست آورد. هیوز پس از نمایش «فاتح»، تا زمان مرگ خود هرگز به سمت تولید فیلم دیگری نرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *