آیا سرتان شلوغ است؟ وقتی کسی این سوال را از شما میپرسد، ممکن است بدون آن که حتی فکر کنید جواب بله به آن بدهید. از طرفی ممکن است جزو آن دسته از افرادی باشید که هیچ گاه وقت اضافی برای انجام هیچ کاری را ندارند.
با این حال، این پرسش مطرح میشود که واقعا کاری که شما مشغول آن هستید مفید است؟! افراد مشغول لزوما با افراد مفید یکی نیستند. ممکن است بدون این که کارآمدی خاصی از خود نشان دهید مشغول انجام کار باشید. برعکس آن هم ممکن است؛ با این که کار مفید انجام میدهید، وقت اضافهی زیادی هم داشته باشید.
پس لازم است از خودتان بپرسید که واقعا به چه نوع کاری مشغول هستید؟ و این کار هدفی به دنبال دارد؟
اغلب مردم، فعالیت را با بهرهوری اشتباه می گیرند
خیلی از افراد بهرهوری و کارآیی خود را به مدت زمان فعالیتهایشان نسبت میدهند. به طوری که فکر میکنند هر چه عرق بیشتری برای کار خود بریزند، بازدهی بیشتری خواهند داشت. در حالی که چنین باوری حقیقت ندارد.
مثال معروف کلاس درس فیزیک را به یاد بیاورید. یک مرد تمام قدرتش را صرف هل دادن یک تخته سنگ میکند اما سنگ از جایش تکان نمیخورد! در این حالت کاری انجام شده است؟ البته که نه. چرا که تا سنگ تغییر وضعیت ندهد، کاری هم انجام نشده است.
به همین دلیل لازم است که فعالیتهای خود را با معیار دیگری ارزیابی کنید و مطمئن شوید کاری که انجام میدهید صرفا مصرف انرژی نیست و بهرهای هم به دنبال خود دارد.
هدف گذاری خود را تکه تکه کنید!
هنگامی که به یک هدف فکر میکنید، مراحلی را که برای رسیدن به آن نیاز دارید را در نظر بگیرید. این نگرش باعث میشود که حجم فعالیتهای خود را به حداقل برسانید و در هر زمان فقط بر روی یک قسمت از کار تمرکز کنید.
فرض کنید هدف شما ساخت یک خانه است. شما نمیتوانید یک راست به سراغ زیرزمین و سقف و دیوارها و لوله کشی بروید. بلکه ساختن را در چند مرحله انجام خواهید داد. ابتدا پایهگذاری میکنید. سپس اسکلت را بسازید. قبل از نصب دیوارها، لوله کشی را نصب کنید. سپس با افزایش دیگر قسمتها، ساختمان خانه را تکمیل کنید.
در صورتی که اگر از همان ابتدا خانه را به شکل کاملش در نظر بگیرید، هدفتان نشدنی و سخت به نظر میرسد. اما وقتی آن را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکنید، قابل دستیابی خواهد بود. به این ترتیب، وقتی رنگ روی دیوارها خشک میشود میتوانید نتیجهی کار خود را تحسین کرده و بگویید: بالاخره خانه را ساختم.
البته قرار نیست ارزشمندی کار شما به تمام شدن ساخت خانه محدود شود؛ هر بار که یک اتاق خواب را کامل میکنید میتوانید تا پایان پذیرفتن ساخت دیگر قسمتها این ارزشمندی را در کار خود ببینید. چرا که هدف شما طی یک روند پیش میرود.
با این حال برای شروع پیشرفت، باید اهداف خود را به روشنی تعریف کنید. رویای نوشته شده یک هدف است. وقتی هدف خود را به بخشهای کوچکتر دستهبندی میکنید، آن را به برنامه تبدیل کردهاید. وقتی برنامه وارد مرحلهی عمل میشود و استمرار را چاشنی آن میکنید، به آن واقعیت خواهید بخشید. درست مثل ساختن یک خانه، باید تا کوچکترین قطعات واضح و تعریف شده باشند و دید روشنی از همه چیز داشته باشید.
گاهی نیش ترمز بگیرید!
یکی از بهترین مسیرهای افزایش بهرهوری و حرکت در جهت درست، آهستهتر کردن سرعت است. اول از هر چیز، چشمانداز کلی برای خود در نظر بگیرید. هر بخش از این چشمانداز که برای شما واضحتر میشود، به رنگآمیزی آن نیاز پیدا خواهید کرد.
به خاطر داشته باشید که فرآیند عملی کردن اهداف خود را مانند قطار سریعالسیر در نظر نگیرید. چرا که این دیدگاه، ذهنیت شما را خطی میکند و انتظار دارید که پس از A به B و سپس به C برسید! قبول کنید که این ذهنیت سازندهترین حالت ممکن برای رسیدن به هدف نهایی نیست و ممکن است بر اساس آن انرژی بیش از حدی بر روی یک کار بگذارید. در حالی که بهتر است از جزء به سمت کل حرکت کنید.
شما باید بتوانید تا آمادگی جهشهای سریع را در خود ایجاد کنید. وقتی که یک چشمانداز کلی برای خود تعریف میکنید، به خودی خود در جهت اموری که واقعا اهمیت دارند، حرکت خواهید کرد. به این ترتیب میتوانید اولویتبندی کنید و تشخیص دهید که چه کارهایی اهمیت دارند و چه کارهایی را نباید انجام بدهید.
انعطافپذیری و پذیرش تغییر، قابلیتی است که به شما امکان می دهد که بدون درجا زدن و از قلم انداختن جوانب در مسیر خود پیش بروید. به خاطر داشته باشید اگر بنا باشد همه چیز در اولویت قرار داشته باشد، عملا هیچ چیز اولویت ندارد.
بنابراین اگر می خواهید بیهوده مشغول نباشید و هدفمند و سودآور حرکت کنید، مسیر پیش روی خود را با گامهای کوچک و آهسته شروع کنید. قانون آهستگی و پیوستگی، بهرهوری شما را بیشتر خواهد کرد.