زنان ایرانی در سفرنامه های اروپاییان

علمی

آن دسته از مسافران خارجی که بخت مواجهه با زنان ایرانی را داشتند، در ثبت آن در سفرنامه‌شان تردید نکرده‌اند.

به مناسبت روز جهانی زن، در سلسله مقالات ایران در سفرنامه‌های خارجی، سری زدیم به سوژه‌ی زن ایرانی در سفرنامه‌های مسافران خارجی که در طول تاریخ به ایران آمده‌اند.

گزارش‌های جامعی از زنان غیر اشرافی عصر ایران باستان وجود ندارد. هراکلیدس کومه‌ای (Heracleides of Kyme) یونانی‌زبان (حدود ۳۵۰ ق.م) درباره‌ی زنان دربار هخامنشی می‌گوید زنان از نظر اقتصادی مستقل بودند، می‌توانستند به هر جا که می‌خواستند سفر کنند، همراه شاه در لشکرکشی‌ها و احتمالا شکار شرکت می‌کردند. آن‌ها خدمتکاران و محافظان مخصوص خود را داشتند.

به تصدیق کسنفن (Xenophon) آتنی (م. ۳۵۴ ق.م)، زنان هخامنشی در فارس، بابل، سوریه، مصر و ماد زمین داشتند و کارگران مورد نیاز خود را استخدام می‌کردند. کتزیاس، پزشک یونانی دربار هخامنشی، نیز درباره‌ی اهمیت زنان می‌گوید وقتی زنی از خاندان سلطنتی از دنیا می‌رفت، او را به پارس می‌آوردند و همان مراسم تشییع جنازه‌ی شاه را برایش اجرا می‌کردند.

زن هخامنشی

تندیس زن عصر هخامنشی کشف شده در مصر

پلوتارک (Plutarch) یونانی (۴۶ – ۱۲۰ میلادی) به سنت شرکت زنان در سفرها و لشکرکشی‌ها در دوره‌ی اشکانی اشاره می‌کند. با توجه به نقش پررنگ زنان در نقش‌برجسته‌ها و کتیبه‌ها و هنر ساسانی، می‌توان حدس زد که زنان جایگاه تأثیرگذار خود را در دوران باستان حفظ کردند.

زن اشکانی

زن عصر اشکانی

در قرون میانه و جدید، بیشتر سفرنامه‌ها از عصر صفوی به بعد نوشته شده‌اند. میکله ممبره (Michele Membrè)، سفیر ونیزی دربار شاه طهماسب صفوی (۱۵۲۴ – ۱۵۷۶ میلادی) می‌گوید:

«در میان صوفی‌ها کسانی هستند که هنگامی که دختری برای آن‌ها متولد می‌شود، می‌گویند او نذر شاه خواهد بود. هنگامی که آن دختر به سن مناسب می‌رسد، بسیاری از صوفی‌ها او را می‌آورند و به شاه نشان می‌دهند. شاه آن‌ها را که می‌پسندد نگه می‌دارد و به بقیه اجازه می‌دهد بروند».

آنتونی شرلی انگلیسی در سال ۱۵۹۹ میلادی، زمان شاه عباس، وارد ایران شد. او زنان را اینگونه توصیف کرد:

«زن‌ها چادر و روبند بر سر می‌گذارند به طوری که آفتاب هیچ‌وقت بر صورت آن‌ها نمی‌تابد. زن‌ها مانند مردها شلوار و جوراب‌های مخمل می‌پوشیدند».

زن صفوی

پیترو دلاواله‌ی ایتالیایی (۱۵۸۷ – ۱۶۵۲ میلادی) پنهان داشتن چهره از بیگانگان را اینگونه تفسیر می‌کند:

«این عادت مشرق‌زمینی‌ها درباره‌ی نشان ندادن چهره‌ی زنان خویش، به طوری که بعضی تصور می‌کنند، فقط ناشی از فروتنی یا حسادت شوهر یا منع مذهبی نیست بلکه به علت تفاخر و خودپسندی است تا چنین وانمود کنند که هر کس لیاقت دیدن صورت آنان را ندارد. لباس زنان از ابریشمی با تار و پود طلایی بافته شده و دارای نقش‌های زیبایی بود. رنگ روسری‌ها مختلف بود و دنباله‌ی آن از عقب تا روی زمین ادامه پیدا می‌کرد.

زنان سر خود را پایین می‌انداختند و چند رشته مروارید به طول چهار انگشت به بند پیشانی آنان آویزان بود که با حرکت سر به این طرف و آن طرف حرکت می‌کرد. دو رشته موی بلند نیز از اطراف صورت آنان پایین ریخته بود و چهره‌ی آنان را در بر می‌گرفت».

زن صفوی

نقاشی زن اشرافی عصر صفوی در موزه آقاخان کانادا

گارسیا دسیلوا فیگوروای اسپانیایی در دربار شاه عباس می‌نویسد:

«زن‌ها چنان مستور بودند که دیدن آنها ممکن نبود. زنان شلوار و بالاپوشی مشابه مردان می‌پوشیدند. کفش‌های مرد و زن چرمی و به رنگ‌های مختلف بود با جنس بسیار سخت و سفت و رویه‌های کوتاه به طوری که هم‌چون کفش سرپایی داخل منزل، پوشیدن و درآوردن آنها بسیار آسان بود. با این که بیشتر کفش‌ها نوک‌باریک بودند و قسمت جلوی آنها از عقب بلندتر بود، میخ‌های ریز بسیاری به تخت آنها می‌زدند. زن‌ها از سر تا ناف خود را با لباسی گشاد از پارچه‌های سفیدرنگ می‌پوشانند».

زن صفوی

فیگوروا درباره‌ی مسابقات ورزشی می‌گوید:

«زنان در میان تماشاچیان مسابقات دو و چوگان، که روزهای جمعه در میدان شهر اصفهان برگزار می‌شد، حضور داشتند. همه‌ی تاکستان‌ها و دیوار باغ‌ها و بام خانه‌ها پر از آدم و به خصوص زنانی بود که خود را در چادر سفید پوشانیده بودند! زنان در مراسم حکومتی نیز شرکت و در این مجالس پوشیدگی را رعایت می‌کردند. زنان قمی اما، به حرمت حضرت معصومه، از حضور در مراسم استقبال از سفیران و دیدن آنان رویگردان بودند.

نکته‌ی قابل ذکر دیگر آن است که همه‌ی زنان در ده-دوازده روز عزای محرم در خانه‌های خود نیز روبنده از صورت برنمی‌گیرند و هر کاری را با صورت پوشیده انجام می‌دهند و این نشانه‌ی نهایت اخلاص و سوگواری آنان برای حسین است. در محرم، چادرهای سیاه و قهوه‌ای رنگ جای چادر سفید را می‌گرفت».

فیگوروا درباره‌ی کارهای اجتماعی زنان می‌گوید:

«بسیاری از کاروانسراها و ساختمان‌های عام‌المنفعه از صدقات زنان، که خیّرتر از مردان هستند، ساخته شده است».

زن صفوی

نقاشی تئودور دبری (Theodor de Bry) ایتالیایی از سلطان آغا خانم همسر شاه طهماسب صفوی

نکته‌ای که از دید آدام اولئاریوس آلمانی در دربار شاه صفی (۱۶۲۹ – ۱۶۴۲) پنهان نمانده چسبان نبودن لباس زنان است: «جوراب آنان از مخمل قرمز یا سبز بود».

شاردن فرانسوی در دوره‌ی صفوی از دنبال مد نبودن زن ایرانی تعجب کرده است:

«مردمان ایران در لباس پوشیدن هرگز از مد پیروی نمی‌کنند و بسیار سال می‌گذرد که کم‌ترین تغییر در پوشاک خود نداده‌اند و اگر این گفته راست باشد که یکسان ماندن و عدم تغییر و تبدیل پوشاک در جامعه‌ای نشانگر احتیاط آن اجتماع است، ایرانیان به تحقیق محتاط‌ترین و استوارکارترین و دوراندیش‌ترین افراد جوامع بشری هستند؛ زیرا هرگز در بند آن نیستند که رنگ یا نوع پارچه یا دوخت پوشاک خود را تغییر دهند.

زن صفوی

لباس زنان ایران از بسیاری جهات مانند لباس مردان بود با این تفاوت که شلوار ایشان از شلوار مردان تنگ‌تر و بلندتر بود. زنان و مردان ایرانی هرگز شال‌گردن یا چیزی شبیه آن به کار نمی‌بردند. پارچه‌ای که زنان از آن شلوار می‌دوختند ضخیم‌تر بود؛ زیرا آنها جوراب نمی‌پوشیدند. آنان پای خود را با پارچه‌ای می‌پوشاندند که به شکل نیم‌چکمه دوخته بودند. این نیم‌چکمه که تا چهار انگشت بالای قوزک پایشان می‌رسید از پارچه‌ی قشنگ و گران‌قیمت درست می‌شد.

نیم‌تنه‌ی زنان از کلیچه‌ی مردان بلندتر بود و تا مچ پای ایشان می‌رسد. کمربندشان از کمربند مردان باریک‌تر بود و پهنای آن از یک شست نمی‌گذشت. زنان سر خود را به طور کامل می‌پوشاندند و روی آن پارچه‌ای می‌انداختند که روی شانه‌های ایشان می‌افتاد و از جلو، گردن، گلو و سینه‌شان را می‌پوشاند. آنگاه که قصد بیرون رفتن از خانه می‌کردند، با چادر سفید سراسر اندام خود را از سر تا پا می‌پوشاندند و روی خویش را چنان زیر نقاب پنهان می‌کردند که جز مردمک چشم چیزی دیده نمی‌شد.

زن صفوی

البته زنان ایران بیشتر در خانه ماندن را بر بیرون شدن ترجیح می‌دهند و جز برای انجام دادن کارهای ضروری از خانه خارج نمی‌شوند. زنان ایرانی چهار پوشش جداگانه داشتند که از دوتای آنها در خانه و از دوتای دیگر بیرون از خانه استفاده می‌شد. نخست، پوششی روسری‌مانند که بیشتر به منظور آرایش بود و تا پشت را می‌پوشاند. دوم، چهارقد که پوششی سه‌گوشه بود و میان آن را روی سر می‌انداختند و وسط دو دامن آن را به نوعی گره می‌زدند که دو دامن روی سینه را می‌پوشاند و دامن سوم پشت سر را مستور می‌کرد. پوشش سوم چادر است که سراسر اندام را از سر تا پا می‌پوشاند. پوشش چهارم چیزی شبیه دستمال بود که صورت را می‌پوشاند روی شقیقه بسته می‌شد.

جهانگرد فرانسوی درباره‌ی نحوه‌ی آراستن زنان می‌نویسد:

«زنان موهای خود را به چند دسته و هر دسته را به چند رشته تقسیم می‌کنند. رشته‌های هر دسته را به هم می‌بافند و همه را به پشت سرشان رها می‌کنند. موهای هر زن که انبوه‌تر، پرپشت‌تر و درازتر باشد زیباتر و دل‌آویزتر می‌نماید. بعضی از زنان، که موهای سرشان بلند نیست، رشته‌هایی از ابریشم به دنبال گیسوان خویش می‌آویزند تا بلندتر بنماید. زنان دارا به دنبال دسته‌های بافته‌شده موهای خود خوشه‌ای از مروارید یا سنگ‌های گران‌بها یا زیورآلات زرین یا سیمین می‌آویزند.

زن صفوی

سر زنان را با نواری سه‌گوش و هلال‌مانند آرایش می‌بخشند. نوار موصوف از پارچه‌ای نازک، ظریف و سنگین‌بها است. آن را، که پیشانی‌بند می‌توان نامید، با قلاب‌دوزی یا جواهر زینت می‌دهند. زنان ثروتمند تاج الماس یا جواهرنشان بر سر دارند. رشته‌ی مرواریدها از یک طرف به بالای ابروان و از طرف دیگر به زیر گوش‌ها می‌رسد. علاوه بر زیورهای سر، زیورهایی گوهرنشان به پهنای دو سه انگشت به مچ دست خود می‌بندند که دست بی هیچ زحمتی در آن می‌چرخد.

زنان دارا و متشخص بازوان خود را با رشته‌هایی از مروارید زینت می‌دهند. دختران جوان فقط دستبندی از طلا که زیاد پهن و سنگین نیست به دست می‌کنند. گردنبندهای زنان ایرانی زنجیر بلند و ظریف طلایی با رشته‌های مروارید است. در میان این گردنبند یک قوطی به اندازه‌ی کف دست وجود دارد که حاوی عطر است. برعکس ما اروپاییان که در مناطق سرد از بوییدن عطر لذت نمی‌بریم، ایرانیان از بوی خوش لذت بسیار می‌برند و جانشان را به بوی خوش تازه می‌دارند.

زن صفوی

در هیچ نقطه روی زمین زنان به قدر بانوان ایرانی انگشتر به کار نمی‌برند. هر بانوی ایرانی چند انگشتر به انگشتان خود دارد. در نظر ایرانیان، رنگ موی سر و مژگان و ابروی سیاه بهتر و پسندیده‌تر است. ابروان هرچه که انبوه‌تر، پرپشت‌تر و به‌ هم پیوسته‌تر بود زیباتر به نظر می‌رسیدند. آن دسته از زنان ایرانی که از داشتن ابروان پرپشت و پیوسته محروم بودند و ابروان ایشان باریک، کم‌رنگ و کم‌پشت بود با ماده‌ای سیاه‌رنگ این نقیصه را از میان برمی‌داشتند».

شاردن به نمونه‌ای از خلقیات منفی زنان نیز اشاره کرده است:

«زنان مشرق‌زمین، به ویژه آنان که دارای جاه و مقام هستند، هرگز نمی‌توانند احساسات درونی خویش را بپوشانند و بر شادمانی‌ها یا رنج‌های خویش پرده بیفکنند؛ از این رو همواره منقلب و هیجان‌زده و خشمناک هستند».

زن صفوی

شاردن درباره‌ی اشتغال زنان می‌گوید:

«دسته‌ای از دختران همانند مردان روحانی به زنان حرم وظایف دینی می‌آموزند. زنان دیگری به خیاطی و کفشگری و امثال آن مشغول هستند. همچنین برخی به کار پزشکی و داروسازی اشتغال دارند».

مسئله‌ای که توجه ژان باتیست تاورنیه (۱۶۰۵ – ۱۶۸۹)، جهانگرد فرانسوی، را جلب می‌کند تنگ نبستن کمر در لباس زنان است.

نیکلاس سانسون، نقشه‌کش فرانسوی دربار شاه سلیمان صفوی (۱۶۶۶ – ۱۶۹۴ م)، تأکید می‌کند:

«پای زنان از پوشش تهی نبود و شلواری مناسب تمام روی پا را پوشیده نگاه می‌داشت. ایرانیان چشمان سیاه را زیبا می‌دانستند و مورد پسندشان بوده است و چشم‌های آبی و خاکستری محبوبیت نداشته است».

زن صفوی

جملی کارری ایتالیایی در اواخر قرن هفدهم میلادی درباره‌ی پوشاک زنان ایرانی می‌گوید:

«لباس زن‌ها فرق زیادی با لباس مردان نداشت؛ جلوی پیراهن باز بود و با کمربندی بسته می‌شد. دامن پیراهن تا قسمتی پایین‌تر از زانو می‌رسید و آستین‌های پیراهن روی مچ دست محکم می‌شد. زن‌های ایرانی کلاهکی روی سر می‌گذارند. کفش‌های زنان شبیه کفش‌های مردان بود؛ تنها تفاوت در رنگ‌های گوناگون و ظریف‌تر بودن کفش زنان بود. زن‌های ایرانی کلاهکی روی سر می‌گذاشتند. دور کلاهک زنان ثروتمند، سکه‌های طلا، نقره و سنگ‌های قیمتی دوخته می‌شد.

دختران و زنان جوان نوار پارچه‌ای از پشت سر آویزان می‌کردند که به کیسه‌ای مخملی منتهی می‌شد و گیسوان خود را توی آن کیسه جا می‌دادند و روی دوش می‌انداختند. دوشیزگان علاوه بر زینت‌ها، طلای جواهرنشانی به پره‌ی بینی راست داشتند».

زن صفوی

در عصر قاجار، اما حتی دیدن زنان ایرانی به مسئله‌ای برای جهانگردان تبدیل شد؛ آگوست بن‌تان فرانسوی، که در عصر فتحعلی‌شاه (۱۱۷۶ – ۱۲۱۳ خورشیدی) به ایران آمد، می‌نویسد:

«در این مدت نتوانستم حتی یک بار داخل منازلی را که دعوت می‌شدم ببینم. زنان از پس پرده مرا تماشا می‌کردند ولی من هیچ‌کدام را نتوانستم ببینم». 

بن‌تان آخر توانست نظری به چهره‌ی زنان ایرانی بیندازد:

«زنان ایرانی اکثراً زیبا هستند و به خصوص درخشش و درشتی چشمانشان جلب توجه می‌کند. پوشاک زنان ایرانی از ظرافت برخوردار نیست؛ آنها برای جبران آن از زیورآلات زیادی برای زیبایی پوشش خود استفاده می‌کنند».

زن قاجار

بن‌تان درباره‌ی توجه مردان ایرانی به زنانشان نیز می‌نویسد:

«این توجه نسبت به زنان و خرج گزافی که برای تجمل آنان متحمل می‌شوند و مواظبتی که در پیری و ناتوانی از آنان می‌کنند با ظاهر بی‌محبتشان مغایرت دارد».

بعضی از مسافران، مانند پیر لوتی فرانسوی، نیز در چالش دیدن زن ایرانی ناکام ماندند. پیر لوتی در سفرنامه‌اش چنین می‌نویسد:

«مؤذنان تازه از گفتن اذان مغرب فارغ شده‌‌اند که مستخدم من با شتاب و با حالتی مخصوص وارد اتاق می‌شود و می‌گوید خانمی روی پشت بام است و آمده است جوراب‌های سبز خود را ببرد. من با عجله به دنبال او می‌روم. در آنجا زنی را مشاهده می‌کنم که از پشت سر بسیار جذاب و فریبنده به نظر می‌رسد. اندام خود را به وسیله‌ی لباس چیت و موهایش را با پارچه‌ی ابریشمین مستور داشته است سرانجام سر خود را برمی‌گرداند.

زن قاجار

گویی با چشمان حیله‌گر خود به ما می‌گوید همسایه‌ها! بی‌جهت به خود زحمت ندهید. این خانم پیرزنی است هفتادساله که همه‌ی دندان‌هایش ریخته و به کلفتی خانه اشتغال دارد. واقعاً ما چقدر ساده‌لوح بودیم که تصور کرده‌ایم زنی زیبا روی پشت بام می‌آید و خود را در معرض خطر دیده شدن قرار می‌دهد».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *